اضطراب در بین کودکان و نوجوانان روبهافزایش است. پژوهشها نشان میدهند که از هر هشت کودک یک نفر ممکن است اضطراب قابلتوجهی را تجربه کند. ناظران آگاه دلایل بسیاری را برای این امر بیان میکنند. شاید از همه مهمتر اینکه زندگی کودکان تغییر کرده است بهطوری که به بهای از دست رفتن زمان بازی و فعالیتهای فیزیکی، که برای کودکان بهمنزلهی تجربیاتی بودند که بهطور سنتی آرامشان میکردند، نگرانیهایشان را برطرف میکردند، و روابط حمایتگرانه برایشان ایجاد میکردند، تقریبا بدون وقفه در جلوی صفحههای نمایش نشستهاند. و آنچه در این صفحات نمایش داده میشود، در اغلب موارد، موقعیتهای جدیدی را برای نگرانی کودکان فراهم میآورند.
بهعلاوه، تقریبا در هر حوزهای از زندگی، عدم قطعیت بیشتری وجود دارد، و عدم قطعیت مولد اضطراب است. امروزه والدین در پاسخ به طیفی از تحولات اقتصادی و فرهنگی، عموما بهطور معناداری فشار بیشتری را نسبت به والدین یک یا دو نسل پیش بر کودکان خود برای دستیابی به موفقیت تحمیل میکنند، و بسیاری از کودکان، در رویارویی با بار انتظارات بیش از حد، نگران برآمدن از عهدهی آنها هستند. همچنین، کودکانی که بیش از نسلهای قبل در معرض بیشحمایتگری هستند، نه تنها بدون فرصتهای لازم برای پرورش مهارتهای حل مسئله، بلکه بدون باور به توانایی خود برای مقابله با تهدیدهایی که زندگی در مسیر آنها ایجاد میکند رشد میکنند. والدگری هلیکوپتری منجر به ایجاد اضطراب در کودکان میشود.
در این مقاله میخوانید:
- چه زمانی قابلیت نگرانی در کودکان رشد میکند؟
- کودکان در بارهی چه مواردی نگران میشوند؟
- اضطراب در کودکان به چه شکل بروز مییابد؟
- چه انواعی از اضطراب در کودکان شایعتر هستند؟
- چه مواردی کودکان را در معرض اضطراب قرار میدهند؟
- اگر یکی از والدین مضطرب باشد، آیا کودکان هم مضطرب میشوند؟
- آیا برخی از شیوههای والدگری موجب میشوند که فرزندان به میزان بیشتری در معرض اضطراب بگیرند؟
- چگونه بفهمم که آیا فرزندم در مدرسه دچار اضطراب است؟
- آیا با رشد کودکان اضطراب برطرف میشود؟
- بهترین درمانها برای کودکان مبتلا به اضطراب کدامند؟
- چگونه اضطراب بر رشد کودکان تأثیر میگذارد؟
- آیا مواردی وجود دارند که باید یا نباید به کودکان مضطرب بگوییم؟
- بهترین شیوهی کمک به کودکان برای مدیریت اضطراب کدام است؟
چه زمانی قابلیت نگرانی در کودکان رشد میکند؟
بروز اضطراب نیازمند میزان مشخصی از رشد شناختی است. نوزادان در ابتدای تولد دارای برخی از ترسهای سرشتی هستند، اما مدتی طول میکشد تا قابلیت لازم را برای اضطراب – نگرانی در مورد امکان یک نتیجهی بد در آینده – به دست آورند. تخیل لازم است و این قابلیت به واضحترین شکل در بازیهای وانمودی، که در حدود ۲ سالگی ظاهر میشوند، بروز پیدا میکند.
اکثر مشاهدات روزمره و بسیاری از مطالعات نشان میدهند که در حدود ۸ ماهگی، نوزادان دچار ترس جدایی از مادر یا هر فرد دیگری که مراقب آنهاست میشوند و به او وابسته میشوند. در واقع، واکنش نوپایان به جدایی کوتاهمدت از والدین یا مراقبین دیگر معمولا برای آزمودن شدت وابستگی آنها به کار میرود. اضطراب جدایی در بین ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی یکی از مراحل طبیعی رشد است. اضطراب جدایی زمانی مشکلساز میشود که تا سالهای مدرسه تداوم یابد و موجب آن شود که کودکان از ترک کردن خانه یا گم شدن واهمه داشته باشند.
کودکان در بارهی چه مواردی نگران میشوند؟
کودکان نگران میشوند، و خود را با نگرانیهایشان تنها مییابند. اوایل، نگران سایهها، ارواح، و هیولاها یا موجودات خیالی زیر تخت یا درون کمد میشوند. آنها نگران آتشسوزی، بلایای طبیعی و حوادث دیگری میشوند که قادر به کنترل آنها نیستند. همچنان که در کودکی وارد دنیای بزرگتری میشوند، در مورد خانوادهی خود، بهویژه والدینشان نگران میشوند. نگران هستند که مشاجرات والدینشان منجر به طلاق و پایان زندگی خانوادگی آنها بشود. نگران مرگ یکی از والدین یا ترک خانه بهوسیلهی او، اجبار به انتخاب میان والدین، و جایی که باید در آن زندگی کنند هستند. کودکان ممکن است بخشهایی از گفتگوهای والدین یا دیگران را اتفاقی شنیده باشند، نتیجهگیریهای غیرموجه اما نگرانکننده کرده باشند، و زمان زیادی را در سکوت صرف نشخوار ذهنی در مورد وقایعی کنند که درک کاملی از آنها ندارند.
کودکان نگران مدرسه هستند، نگران اینکه معلم برای پاسخ به سوالات صدایشان کند، نمرات بد بگیرند، یا معلمان بدی داشته باشند. نگران دیر کردن هستند. نگران هستند که در معرض تیراندازی در مدرسه قرار بگیرند، و نگرانیشان غالبا با «تمرینهای تیراندازی» که مدارس ملزم به اجرای آنها هستند تشدید میشود. کودکان نگران آنند که آیا همتایانشان آنها را میپذیرند و دوستشان دارند، و یا اینکه آنها را مورد اذیت و آزار یا تحقیر قرار میدهند، آیا از گفتگوهای آنلاین و مهمانیهای حضوری کنار گذاشته میشوند، و دوستان خود را از دست میدهند. همچنین نگران ارتکاب اشتباهات و راضی نکردن والدین خود یا برآورده نکردن انتظارات آنها در مورد خودشان هستند.
مطالعات حاکی از آن است که، حتی در مورد نوجوانان، قرار گرفتن در معرض تعارضات منفی میان والدین با تهدید حس امنیت فرزندان موجب ایجاد اضطراب در آنان میشود. اضطراب موجب گوشبهزنگی میشود، و در نتیجهي قرار گرفتن در معرض تعارضات، توجه را بهصورت نامتناسبی به سمت تعارضات منفی جلب میکند، و موجبات نگرانی را در کودکان تقویت میکند. و البته کودکان در همهی سنین در دنیای اطراف خود غوطهورند و نگران دنیای بزرگتر نیز هستند. آنها ممکن است نگران مشکلات مالی خانوادهی خود – یا شانس موفقیت خودشان برای بهدستآوردن یک شغل باشند. و یا نگران تروریستها یا تأثیرات تغییرات اقلیمی باشند. نگرانیهای عادی زمانی مشکلساز میشوند که در توانایی خوابیدن، رفتن به مدرسه یا داشتن تمرکز در مدرسه، یا مشارکت در فعالیتها با سایرین اختلال ایجاد کنند.
اضطراب در کودکان به چه شکل بروز مییابد؟
امروزه اضطراب به شکل فزایندهای تبدیل به مشکلی رایج در میان کودکان شده است. بر اساس گزارشهای مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها برای ۷ درصد از کودکان بین ۳ تا ۱۷ سال نوعی اختلال اضطراب تشخیصداده شده است؛ سن متوسط شروع بیماری ۱۱ سالگی است. با این وجود بسیاری بر این باورند که تشخیص و شناسایی اضطراب در کودکان بهشدت کمتر از حد واقعی خود است. کودکان غالبا اضطراب را با پرسیدن سوالات تکراری «چه میشود اگر» نشان میدهند — «چه میشود اگر آتشسوزی رخ بدهد؟» «چه میشود اگر بیمار بشوی؟» توضیحات منطقی و تلاش برای ایجاد اطمینان خاطر کفایت نمیکند. احتمال دارد کودکان اضطراب را با ابراز نگرانی در بارهی حادثهای بسیار دور در آینده بیان کنند. همچنین ممکن است بیش از حد یا بهطور غیرضروری عذرخواهی کنند که نشاندهندهی نگرانی آنها در مورد ناراحتی سایرین از آنهاست.
و دیگر اینکه همهی تظاهرات فیزیکی اضطراب در آنها وجود دارند – لرزش عمومی، تپش قلب، سردرد، دلدرد، و یا بهاندازهی کافی حالشان خوب نیست که به مدرسه بروند. اضطراب ممکن است مشکلاتی را برای به خواب رفتن یا در خواب ماندن ایجاد کند، یا خواب را با دیدن کابوس مختل کند. همچنین میتواند به صورت مشکلاتی در به یاد آوردن یا تمرکز بر امور ظاهر شود. امتناع از رفتن به مدرسه یکی از مشکلات شایع در میان کودکان مبتلا به اضطراب است. ممکن است به شکل اجتناب از بیرون آمدن از رختخواب در صبح روز مدرسه باشد. عملکرد ضعیف در مدرسه احتمال دارد نشاندهندهی نگرانی کودک باشد. از آنجایی که اجتنابْ رویکردی رایج، اگرچه ناسازگار، در مقابله با موقعیتهای اضطرابآور است، کودکان مضطرب ممکن است تمایلی به مشارکت در تجربیاتی که دیگران مشتاقانه از آنها استقبال میکنند – مانند رفتن به منزل دوستان، گشتوگذار با خانواده یا تعطیلات خانوادگی – نداشته باشند. امتناع از جدایی از والدین از نشانههای شایع اضطراب در کودکان است.
چه انواعی از اضطراب در کودکان شایعتر هستند؟
انواع خاصی از فوبیا در کودکان بروز مییابند یا ممکن است آنها به اختلالات اضطرابی فراگیر مبتلا شوند. بهندرت، احتمال دارد اختلال وسواسی- اجباری را نشان بدهند. در موارد شدید، ممکن است دچار لالی انتخابی شوند. در هر صورت، شایعترین موارد عبارتند از اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی، و اختلال اضطراب فراگیر. اضطراب جدایی در کودکان نوپا طبیعی است. این کودکان زمانی که والدین اتاق را ترک میکنند یا آنها را در مهد کودک رها میکنند دچار اضطراب میشوند. اما میتوان حواس آنها را پرت کرد و تنش روانی آنها را کاهش داد. اضطراب جدایی در کودکان سنین مدرسه که نمیتوانند جدایی از والدین را تحمل کنند یا از ترک کردن خانه و رفتن به مدرسه اجتناب میکنند یک اختلال به شمار میرود. این اختلال در کودکان ۷ تا ۹ سال رایجتر است.
اختلال اضطراب اجتماعی که گاهی فوبیای اجتماعی نامیده میشود، در کودکان بزرگتر شایعتر است؛ آنها در موقعیتهای روزمرهی اجتماعی اضطراب و خودآگاهی افراطی نشان میدهند و از مشاهده شدن – و مورد قضاوت قرار گرفتن – هراس دارند. این امر ممکن است کودکان را از تمایل به رفتن به مدرسه یا مشارکت در هر فعالیتی که آنها را در مرکز توجه قرار میدهد، از جمله صحبت کردن در کلاس یا حتی خواندن یک متن وقتی از آنها خواسته میشود منع کند. اختلال اضطراب اجتماعی نشاندهندهی نوعی نگرانی خاص – یعنی ترس از قضاوت منفی دیگران – است و صرفا در محیطهای اجتماعی خود را نشان میدهد.
برخلاف اختلال اضطراب اجتماعی، که نشاندهندهی نوعی نگرانی خاص – یعنی ترس از قضاوت منفی دیگران – است و صرفا در محیطهای اجتماعی بروز مییابد، اختلال اضطراب فراگیر میتواند دورههای طولانی نگرانی را در هر کدام از حیطههای اصلی زندگی – سلامتی، خانواده، خانه، دوستان مدرسه، بلایای طبیعی، محیط زیست – در بربگیرد. این اختلال با علائم فیزیکی مانند لرزش و مشکلات خواب و همچنین مشکلات تمرکز توأم است. هر دو نوع اضطراب با رواندرمانی قابل معالجه هستند.
چه مواردی کودکان را در معرض اضطراب قرار میدهند؟
کودکانی که با خلقوخوی حساس بازداری رفتاری متولد میشوند ممکن است در معرض اضطراب قرار بگیرند؛ آنها تمایلی به کاوش محیط خود ندارند و احتمال دارد تجربیات جدید را تهدیدکننده بدانند زیرا بخش آمیگدال مغز آنها بهشدت واکنش نشان میدهد یا مدار مرتبطکنندهی آمیگدال، هیپوکامپ و قشر پیشپیشانی قادر به تشخیص محرکهای تکراری نیست. پژوهشها نشان میدهد که تقریبا ۲۰ درصد از کودکان سفیدپوست با چنین خلقوخوی واکنشی متولد میشوند، که آنها را متمایل به خجالتی، ترسو، و مضطرب بودن میکند. با وجود این، علیرغم وجود چنین شیب خلقوخویی به سمت اضطراب، واکنش والدین به خلقوخوی فرزندانشان است که بر ایجاد اضطراب تأثیر میگذارد؛ رفتار والدین میتواند از ایجاد اضطراب جلوگیری کند یا به دوام آن منجر شود. جروم کیگان، روانشناس، با مطالعات کلاسیک درازمدت بر روی این کودکان، دریافت که اگر به آنان اجازه داده شود جایگاه مناسب خود را بیابند، در بزرگسالی عملکرد خوبی خواهند داشت.
کودکان در اثر تجربیات آسیبزا در اوایل کودکی دچار اضطراب میشوند. یا ممکن است دائما در معرض شیوههایی از فرزندپروری قرار بگیرند که نگرانیهای والدین را منتقل میکنند، یادگیری مهارتهای حل مسئله را با مشکل مواجه میکنند، و یا به خودناباوری آنها منجر میشوند. آماده نکردن کودکان برای ورود به بزرگسالی مشکل خاص کودکان نسل هزاره و نسل زِد است.
همچنین، کودکان ممکن است به دلیل قرار گرفتن بیش از حد در معرض اطلاعات نگرانکننده – مانند بحرانهای اقتصادی، گرمایش زمین، تحولات سیاسی – دچار اضطراب بشوند. بهعلاوه، اگرچه میزانی از اضطراب طبیعی است، و کودکان نیاز به کمک برای یادگیری نحوهی استفادهی بهجا از آن دارند، آنها طبیعتا در رابطه با میزان آگاهی و حساسیت خود نسبت به مولفههای فیزیکی اضطراب متفاوت هستند. ممکن است برخی از کودکان فقط بیشتر احساس اضطراب کنند.
اتفاقنظر گستردهای هم در این مورد وجود دارد که ظهور رسانههای اجتماعی با سطوح بالاتری از اضطراب در جوانان، بهویژه در دورهی نوجوانی، مرتبط است. علیرغم ایجاد امکان ارتباط بیشتر، تکنولوژی با فراهم آوردن ابزارهای جدید برای کمیتنمایی اجتماعی، فرصتهای بیوقفه برای مقایسهی اجتماعی، و راههای تازه برای طرد اجتماعی و زورگویی به اضطراب اجتماعی دامن میزند. و از آنجایی که رسانههای اجتماعی هیچ توقفی ندارند، ترس از دست دادن فرصتها و شک در بارهی خودکارآمدی را ایجاد میکنند که بهشکل اضطراب بروز مییابند. نکتهی کنایهآمیز مهمی که باید در مورد رسانههای اجتماعی بررسی شود این است: مطالعات زیادی نشان میدهند که رسانههای اجتماعی عملا حس انزوا را در کودکان افزایش میدهند. انزوا، بهنوبهی خود، ادراک تهدید را تشدید میکند، و این نقطهای است که اضطراب آغاز میشود.
اگر یکی از والدین مضطرب باشد، آیا کودکان هم مضطرب میشوند؟
اگر یکی از والدین مضطرب باشد احتمال دارد کودکان هم مضطرب شوند، اما این موضوع به هیچ وجه نشاندهندهی نحوهی انتقال اضطراب نیست. اضطراب اغلب بهصورت ناخودآگاه بهوسیلهی طیفی از شیوههای والدگری – صحبت با کودکان در بارهی نگرانیهای بزرگسالان، محروم کردن کودکان از فرصتهای یادگیری مهارتهای مقابلهای، و از طریق کنار آمدن با اضطراب کودکان منتقل میشود. اضطراب، با بار رنج فیزیکی و شناختی خود، یک وضعیت روانی طبیعی است، و همانند تمامی تجربیات عاطفی، کودکان از یادگیری روشهای سازنده برای مقابله با فشارهای روانی سود میبرند.
در هر حال، در اغلب موارد، والدین کنونی فرزندان خود را از فشار روانی اضطراب محافظت میکنند و با اجتناب آنان از شرایط اضطرابآور کنار میآیند. نتیجهی نهایی، بر اساس مطالعات موجود، این است که کودکانی که هیچگاه نحوهی ایجاد آرامش در هنگام ناراحتی، چگونگی استقامت در مقابل سختیها، و یا نحوهی مقابله با مشکلاتی که منشأ اضطراب هستند را نمیآموزند، در مقابل عدم قطعیت اضطراب و نابردباری بیشتری را نشان میدهند.
آیا برخی از شیوههای والدگری موجب میشوند که فرزندان به میزان بیشتری در معرض اضطراب بگیرند؟
بهطور کلی، والدینی که با رعایت قوانین مشکل دارند، دچار معضلات مداومی در روابط خود هستند، یا با مشکلات تکرارشوندهای برای مدیریت زندگی خود، یا هریک از نیازهای دوران بزرگسالی مواجهند، مستعد ایجاد اضطراب در فرزندان خود هستند. به همین ترتیب، والدینی که به وعدههای خود به فرزندانشان پایبند نیستند یا رفتارشان نسبت به آنان بیثبات و غیرقابلپیشبینی است، قویتر از آنچه کلام قادر به بیانش است، نشان میدهند که سرپرستهای قابل اعتمادی نیستند. اضطراب واکنش کل بدن در مقابل تهدید است؛ و تنها هنگامی از بین میرود که افراد احساس امنیت میکنند – یعنی زمانی که کودکان درک میکنند بزرگسالان قادر به مراقبت از آنها هستند و میتوانند با استفاده از منابع خود بر مشکلات فائق شوند.
به بیان دقیقتر، والدینی که به جای آنکه از پشت پرده فرزندان خود را آموزش بدهند و تشویق کنند، به آنها اجازهی آزمون و خطا نمیدهند، یا مسئولیت کارهای سخت را بهجای آنها به عهده میگیرند، فرزندان خود را در معرض اضطراب قرار میدهند. والدینی که اجازه نمیدهند فرزندانشان با کمی فشار روانی احساس راحتی داشته باشند نیز چنین هستند. تنها با یادگیری این موضوع که فشار روانی قابلتحمل است (اگر نگوییم قابلانتظار است)، کودکان میتوانند راه خود را در میان تنشها بیابند و با این اطمینان خاطر که میتوانند امنیت خود را در بسیاری از شرایط حفظ کنند از آنها بیرون بیایند.
چگونه بفهمم که آیا فرزندم در مدرسه دچار اضطراب است؟
عملکرد در مدرسه اغلب معیار خوبی برای سنجش سلامت روانی کودکان است. اضطراب ممکن است به توانایی حفظ توجه در مدرسه لطمه بزند، و به مشارکت و همراهی در کلاس و نیز نمرات درسی آسیب برساند. همین امر ممکن است در مورد توانایی تمرکز بر تکالیف درسی یا سایر وظایف، یا حتی به خاطر داشتن انجام آنها رخ دهد. معلمان معمولا مشاهدهگران خوبی برای الگوهای رفتاری کودکان هستند و بهسرعت تغییرات تمرکز، مشارکت، و عملکرد آنها را تشخیص میدهند.
گفتگوهای دورهای با معلمان میتوانند اطلاعات روشنکنندهای را در مورد رفتار کودکان به دست بدهند، اطلاعاتی که در غیر اینصورت از چشم والدین پنهان میمانند. بهعلاوه، والدینی که در دقایقی از هر روز همه چیز را کنار میگذارند تا گفتگوهای منظمی با فرزندانشان در مورد هر آنچه در ذهن آنهاست و در زندگیشان رخ میدهد داشته باشند، موقعیتی ممتاز برای شنیدن مستقیم نگرانیها در زمان وقوعشان دارند. این امر ممکن است تنها راه باخبر شدن از تجربیاتی مانند زورگویی باشد، که غالبا از نظر معلمان و مدیران مدارس دور میماند ولی عامل بازدارندهی قدرتمندی در مقابل رفتن به مدرسه است.
آیا با رشد کودکان اضطراب برطرف میشود؟
متأسفانه، اگر اضطراب درمان نشود، احتمال اینکه ترسهای کودکان با رشد آنان تشدید یابند بسیار بیشتر از برطرف شدن آنهاست. اضطراب بهعنوان علامتی در نظر گرفته میشود – دروازهای بهسوی سایر مشکلات سلامت روانی. هرچه زودتر اضطراب درمان شود، احتمال کمتری دارد که به مشکلات شدید سلامت روان منجر شود. اگر درمان نشود تداوم مییابد، بر عملکرد و رشد اجتماعی کودک تأثیر میگذارد، و منجر به ویرانی زندگی خانوادگی او میشود. نتیجه نه تنها وجود اضطراب در زندگی آتی بلکه افزایش امکان افسردگی، مصرف مواد، و خطر خودکشی است. مفیدترین روش درمان برای کودکان یادگیری مهارتهای شناختی برای مبارزه با نگرانی و کنترل تخیلات ترسناکشان است.
بهترین درمانها برای کودکان مبتلا به اضطراب کدامند؟
دادهها شفاف هستند: بسیاری از مطالعات نشان میدهند که بهترین راه برای درمان مشکل فزایندهی اضطراب در کودکان – بهتر از دارونماها و بهتر از رویکردهای دارویی – درمان شناختی رفتاری (CBT) است. این روش درمانی ابزاری را برای تسکین اضطراب در طول زندگانی به کودکان هدیه میدهد. با کار با یک درمانگر، معمولا در طول دورهای شامل ۱۲ جلسه، کودکان توانایی رویارویی با نگرانیهای خود را مییابند. آنان متوجه میشوند که چهچیزهایی موجب اضطرابشان میشوند و میفهمند که ادراکات تهدید که نشانههای تنش روانی را در کل بدنشان میفرستند اشتباه هستند.
همچنین، نحوهی مبارزهی منطقی با این ادراکات و جایگزینی الگوهای تفکر منفی با تفکر مثبت را میآموزند. درمان شناختی رفتاری به افراد مضطرب آموزش میدهد که باورهای خود را مورد تردید قرار دهند و بفهمند که موقعیتهای ترسناک بیخطر هستند. درمان بسیار معتبر دیگر، بهویژه برای اضطراب اجتماعی و انواع فوبیا، مواجهه درمانی است. در محیطی ایمن کودکان بهتدریج در معرض عاملی قرار میگیرند که علت ترسشان است، تا جایی که دیگر نسبت به آن واکنشی ندارند. این روش بسیار موثر است.
درمان اصلاح سوگیری توجه (ABMT) درمانی نوظهور است. این درمان بر پایهی پژوهشهایی مبتنی است که نشان میدهند کودکان و بزرگسالان مبتلا به اضطراب بیش از حد به اتفاقات منفی در محیط خود، مانند چهرههای ناراحت یا خشمگین توجه نشان میدهند. آنها ترجیحا متوجه این اتفاقات میشوند و به آنها اهمیت میدهند و محرکهای مثبت یا خنثی را نادیده میگیرند. چنین سوگیری شناختی نسبت به تهدید آغازگر اضطراب مرضی است. در جلسات کوتاه با استفاده از صفحهی نمایش، مجموعهای از تصاویر بازیگران با حالتهای چهرهی خاص به کودکان نشان داده میشود. درمان اصلاح سوگیری توجه بر انحراف توجه از موارد تهدیدآمیز تمرکز میکند و مانع تحریک بیشازحد آمیگدال که مسئول به صدا درآوردن هشدارهای عصبی است میشود.
چگونه اضطراب بر رشد کودکان تأثیر میگذارد؟
در زمانی که کودکان و خانوادههایشان استرسهای بسیاری را تجربه میکنند – و کودکان از مجاری خروجی کمتری برای بازی و سایر فعالیتهایی که موجب تسکین تنشها میشوند برخوردارند، اضطراب استرس دیگری را بر دوران رشد میافزاید. اگر والدین یا سایرین با نگرانیهای کودکان کنار بیایند و به آنان اجازه بدهند از موقعیتهایی که موجب نگرانیشان میشوند اجتناب کنند، کودکان تجربیاتی را از دست میدهند که برای رشد کامل اجتماعی و عاطفی آنها ضروری هستند. بهعلاوه، کودکان راهی برای کشف راههای تسکین نگرانیهای خود ندارند، و نمیآموزند که چگونه با عدم قطعیتها زندگی کنند. تسلیم ترس شدن کمکی به کودکان برای یادگیری راهحل مسئلهای که باعث اضطراب شده نمیکند.
آیا مواردی وجود دارند که باید یا نباید به کودکان مضطرب بگوییم؟
مشکلات سلامت روان موجب انزوا میشوند، و برای کودکان مفید است که بدانند در تجربهی نگرانی خود تنها نیستند و تکتک افراد روی کرهی زمین بعضی از اوقات اضطراب را تجربه میکند. کودکان با شنیدن داستانهای بزرگسالان مورد تحسین خود که با نگرانیهایی مشابه نگرانیهای آنها مواجه شدهاند و راههایی برای مقابله با آنها یافتهاند احساس شجاعت میکنند.
متخصصان والدین را تشویق میکنند تا بهجای کنار آمدن با کودکان، به کودکان کمک کنند با نگرانیهای خود روبهرو شوند – و اضطراب کودک را با تسلیم در مقابل فشارهای روانی تسکین ندهند. اجازه دادن به کودکان برای انصراف از فعالیتهایی که رنج اضطراب را ایجاد میکنند حس تهدید را تقویت میکند، کودکان را از تجاربی که برای رشد آنان مهم است محروم میکند، و مانع رشد حس خودکارآمدی حاصل از غلبه بر چالشهای کوچک و بزرگ زندگی میشود. تسلیم ترس شدن مفید نیست. پژوهشها نشان میدهند که این کار نتیجهی عکس دارد – اضطراب کودکان را افزایش میدهد. کودکان بهترین نتیجه را زمانی میگیرند که راههای تسکین اضطراب به آنها نشان داده شود یا آنکه تشویق به کشف راههای خود برای آن شوند.
نگرانیهای کودکان را نادیده یا دست کم نگیرید. اگر در مورد موضوعی نگران هستند، موضوعی برای نگرانی وجود دارد. سعی نکنید با حرف زدن ــ بدون آنکه راه انجام آن را نشانشان بدهید – نگرانیهای آنها را برطرف کنید. به همین ترتیب، به آنها نگویید آرام باش؛ نحوهی آرام شدن را به آنها یاد بدهید (یادگیری تنفس عمیق یکی از موثرترین ابزارهای قابلتصور است؛ و مستقیما اعصاب پاراسمپاتیک را برای آرام کردن علائم اضطراب تحریک میکند.) از کودکان بخواهید حباب درست کنند یا «شمعهای» روی نوک انگشتان شما را فوت کنند.
بهترین شیوهی کمک به کودکان برای مدیریت اضطراب کدام است؟
بر اساس نظرسنجیهای انجمن روانشناسی آمریکا، والدین بهشکل خطرناکی از اضطراب فرزندان خود بیاطلاع هستند. ممکن است کودکان در بارهی احساس فشار روانی خود شرمسار باشند؛ این موردی نیست که سر میز شام اعلام شود. یا والدین بیش از آن گرفتار هستند که توجه کامل به لحظاتی نشان بدهند که فرزندانشان بهدنبال راهی برای ایجاد حس اطمینان هستند؛ هنگامی که فرد مقابل گوشی تلفن همراه در دستش است، داشتن حس شنیده شدن دشوار است. گاهی والدین احساسات فرزندان را دستکم میگیرند، مطمئن کردن کودک نگران با گفتن «چیزی برای نگرانی وجود ندارد» تحقیرآمیز است، نه اطمینانبخش یا مفید. اما مواردی وجود دارند که والدین برای مدیریت اضطراب فرزندان خود میتوانند انجام بدهند:
- به نگرانیهای آنان گوش کنید؛ احساسات فرزندانتان را کماهمیت فرض نکنید. احساس شنیده شدن بهخودیخود آرامشبخش است.
- مشوق سواد عاطفی باشید. به روشی مناسب برای سن کودکان در مورد اضطراب به آنان آموزش بدهید. به آنان یاد بدهید که اضطراب به شکل علائم فیزیکی – مانند برانگیختگی و لرزش – و تأثیرات ذهنی نگرانی بروز مییابد. بگذارید بدانند که اضطراب طبیعی است اما گاهی کنترل فرد را به دست میگیرد. بسیاری از افراد آگاهی از مفهوم هشدارهای اشتباه را راهحل مفیدی میدانند.
- در معرض اخبار بلایا و حوادث فاجعهآمیز قرار گرفتن کودکان را محدود کنید. در نهایت کودکان قابلیت شناختی مدیریت این اطلاعات را به دست خواهند آورد، اما تکرار مداوم آنها احساس تهدید را بزرگتر جلوه میدهد.
- زمانی را به ایجاد روابط اختصاص بدهید. اضطراب زمانی ایجاد میشود که کودکان احساس امنیت نمیکنند. روابط از هر نوع – با والدین، با اعضای دیگر خانواده، با همتایان، با معلمان – پادزهرهای طبیعی اضطراب هستند.
- بازی و فعالیت فیزیکی را تشویق کنید. تنش فیزیکی که اضطراب تولید میکند اغلب بهوسیلهی بازی و ورزش برطرف میشود. اطمینان از اینکه کودکان فرصتهای منظمی برای چنین فعالیتهایی دارند به آنان ابزار مهمی را برای تنظیم عواطف و مدیریت سلامت خود میدهد.
- مهارتهای خاصی را برای برطرف کردن احساس ناراحتی حاصل از اضطراب توصیه کنید. به کودکان تنفس عمیق را برای کنترل نشانههای عصبی هشدار آموزش بدهید.
- بهجای آنکه به کودکان اجازه دهید از موقعیتهایی که موجب نگرانی میشوند اجتناب کنند، با دادن آگاهی در این مورد که ناراحتی حاصل از اضطراب آنها را نابود نخواهد کرد به فرزندان خود کمک کنید تا با ناراحتی مزبور روبهرو شوند.
موارد اضطرابتان را برای خودتان نگاه دارید. آنها را با فرزندانتان در میان نگذارید.