آنچه باید درباره تروما و درمان آن بدانید
نویسنده: جسیکا شرادر
هر هفته، افرادی که با عواقب پس از تروما دست و پنجه نرم میکنند، با من تماس میگیرند. اغلب ایشان افرادی هستند که انواع مختلف درمان را امتحان کردهاند و با چندین درمانگر ملاقات داشتهاند. بسیاری از آنها کاملاً ناامید و آماده انجام هر کاری برای دریافت کمک هستند.
طبق تجربه دریافتهام که فقدان اطلاعات خوب در مورد تروما یکی از بزرگترین موانع مقابله با آن برای افراد بازمانده است.
بنابراین در اینجا خلاصهای فوری از اطلاعات ارائه شده است که در قالب واژهنامه سازماندهیشده شامل اصطلاحات و مفاهیم ضروری برای بازماندگان و درمانگران تروما ارائه شده است. مفاهیم بهجای ترتیب الفبایی بر اساس اولویت و اهمیت مرتب شدهاند، یعنی لیست بر اساس میزان ضرورت مفاهیم تنظیم شده است.
آموزش روانشناختی عبارت از آموزش و آگاهسازی در مورد سلامت روان است. در زمینه تروما، آموزش روانشناختی باید در مورد تأثیرات شناختی، جسمی، عاطفی، روحی و اجتماعی تروما بر بازماندگان و خانوادهها (ترومای فردی) و جوامع (ترومای جمعی) اطلاعرسانی کند.
چرا درک این موضوع مهم است؟ آموزش روانشناختی به حدِّی سودمند است که حتی بدون مداخله اضافی، کیفیت زندگی پس از ضربه را در بین بازماندگان تروما افزایش میدهد. بازماندگان به اطلاعاتی در مورد اتفاقی که برایشان افتاده است و چگونگی تأثیر آسیب تروما نیاز دارند. بازماندگان بدون درک این مسائل، اغلب احساس میکنند که مشکلی دارند که باید «رفع» شود.
آموزش روانشناختی، بازماندگان را متوجه میسازد که در همریخته نیستند، بلکه آنچه تجربه میکنند، مجموعهای قابل پیشبینی از علایم است؛ پاسخی طبیعی به موقعیتی غیرطبیعی. ممکن است زندگی با این علایم دشوار باشد، اما آنها برای کمک به بقای انسان تکامل یافتهاند و با درک این موضوع راحتتر مدیریت میشوند.
آموزش روانشناختی از لحاظ کمک به بازماندگان در درک راهبردهای لازم برای حفظ دستاوردهای حاصل در طول درمان نیز حایز اهمیت است. توجه به تروما به معنای درمان کامل و ادامه مسیر نیست. بلکه لازم است در تمام طول زندگی، مدیریت دقیق انجام پذیرد.
آسیب روانی پاسخی است شامل تضعیف پیچیده تواناییهای انطباقی – عاطفی، شناختی، فیزیکی، معنوی و اجتماعی – به دنبال رویدادی که توسط سیستم عصبی ما به عنوان تهدیدی برای زندگی خودمان یا دیگران (به ویژه کسانی که دوستش داریم) درک میشود.
امکان دارد تروما رویدادی یکباره، طولانیمدت یا مجموعهای از رویدادها باشد. ترومایی که بر یک جامعه یا کشور تأثیر میگذارد، ترومای جمعی نامیده میشود.
آسیب تروماتیک به تمام سیستمها شوک میدهد و موجب تغییر آنها میشود. این دسته آسیبها عبارتند از:
- شناختی: تروما بر توانایی پردازش افکار و قضاوت صحیح تأثیر میگذارد
- عاطفی: گره خوردن با احساسات شرم، گناه، ترس، خشم و درد
- فیزیکی: بر عضلات، مفاصل، گوارش و متابولیسم، دما، خواب، سیستم ایمنی بدن و غیره تاثیر میگذارد.
- روحی: تروما بر جهانبینی ما ، لنزهایی که با آن واقعیت را (معمولاً ناامن) میبینیم ، درک و معنای ما از زندگی، جامعه و جهان تأثیر میگذارد.
- اجتماعی: تروما بر روابط با همسر، خانواده، دوستان، همکاران و غریبهها تأثیر میگذارد (به دلیل تأثیرگذاری عمیق بر افراد فراوان، ساختار جوامع را تحتتأثیر قرار میدهد).
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مجموعهای از پاسخهای هشداردهنده است که زمانی رخ میدهد که سیستم عصبی بازماندگان پس از ضربه در حالت آمادهباش قرار میگیرد تا از آسیب بیشتر محافظت کند. سیستمهای هشدار بازماندگان به یادآوری خاطرات آسیبزا به عنوان تهدید پاسخ میدهند. اغلب، محرکهای بیشتری به لیست عوامل استرسزا اضافه میشوند.
ترومای مرتبط با رشد در اوایل زندگی اتفاق میافتد و توالی طبیعی رشد مغز را مختل میکند. در نتیجه، سایر ابعاد رشد مانند رشد عاطفی، جسمی، شناختی و اجتماعی نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. در سالهای نخست زندگی، مغز از پایین به بالا رشد میکند. قسمتهای پایینی مغز، مسئول عملکردهایی هستند که برای تضمین بقا و پاسخ به استرس اختصاص داده شدهاند. قسمت های فوقانی مغز، مسئول عملکردهای اجرایی، مانند درک تجارب یا قضاوت اخلاقی به شمار میآیند.
رشد قسمتهای فوقانی، بستگی به رشد قبلی قسمتهای پایینی دارد. به عبارت دیگر، مغز قرار است مانند یک نردبان از پایین به بالا رشد کند. بنابراین هنگامی که به طور مکرر و به مدتی طولانی، پاسخهای استرس (معمولاً به دلیل غفلت مداوم یا سوء استفاده) در نوزاد یا کودک نوپا یا خردسال فعال می شوند، رشد متوالی مغز مختل میشود. نردبان پیشرفت میکند، اما فاقد پارهای از گامهای اساسی است و بسیاری از پیامدهای آتی از حالت عادی خود خارج شدهاند.
ترومای رشدی درماننشده به طرق مختلف ظاهر میشود. شایعترین تشخیصهای روانشناختی که به دنبال این تروما پدیدار میشوند، عبارتند از: اختلال دوقطبی، اختلالات شخصیت (به ویژه مرزی)، بیشفعالی همراه با اختلال توجه (ADHD)، اختلال نافرمانی مقابلهای، ناتوانیهای یادگیری، ناتوانیهای اجتماعی، اعتیاد، اختلالات خوردن، افسردگی، اضطراب، عقدۀ PTSD ، PTSD و غیره.
خاطرات ما به روشهای صریح و ضمنی ذخیره میشوند:
- خاطرات صریح، خاطرات شفاهی آگاهانه هستند. ما از حقایق آگاه هستیم و معمولاً میتوانیم آنها را به شیوهای نظاممند به خاطر بیاوریم؛ داستان (رویداد)، افراد آشنا ، مکانی خاص و غیره.
- خاطرات تروماتیک، ضمنی (خودکار) هستند. این دسته از خاطرات به شکل ناخودآگاه و تکهتکه ذخیره میشوند. هیچ احساس نظم یا حتی ارتباط درونی ندارند. با این حال، میتوانند به راحتی توسط ورودیهای حواس ما در لحظه فعال شوند و باعث میشوند تجارب گذشته با قدرت برایمان یادآوری شود.
از آنجایی که خاطرات آسیبزا به صورت ضمنی هستند، تروما درمانی در ابتدا باید بر روشهایی از پایین به بالا تمرکز کند و مناطقی از مغز را هدف قرار دهد که خاطرات ضمنی را ذخیره میکنند. با پیشروی درمان میتوان از روشهای بالا به پایین به منظور پردازش روایت رویداد/های آسیبزا استفاده کرد.
روشهای پایین به بالا روشهایی تجربی برای درگیر کردن بازماندگان با تمرکز بر افزایش خودتنظیمی از طریق آگاهی بدن، و گسترش حسّ کنترل و توانایی بازماندگان برای تحمل محرکهای درونی و بیرونی هستند.
نمونههایی از روشهای پایین به بالا عبارتند از: درمانهای بیانی (هنر، نمایش، حرکت، رقص، موسیقی)، درمانهای بدنمحور، روشهای خاص ذهنآگاهی، و پروتکلهای بازخورد عصبی خاص. این روشها شامل استفاده از صحبت برای پردازش پویایی درمان است، ولی بر پردازش شناختی متکی نیست.
آگاهی از بدن به معنای یادگیری تشخیص و ردیابی اتفاقاتی است که در بدن رخ میدهد. درک احساسات مرتبط با محرکها، عواطف، حرکات، تداعیها، تصاویر و غیره بسیار مهم است.
خودتنظیمی عبارت از توانایی کنترل واکنشهای عاطفی فرد است. خود تنظیمی در زمینه تروما درمانی بر سه بُعد تمرکز دارد:
- تنظیم حسی (یکپارچهسازی): افزایش کنترل در پاسخ به محرکها و هشدارهای حسی.
- تنظیم عاطفی: افزایش کنترل بر احساسات.
- تنظیم شناختی: گسترش کنترل بر افکار و افزایش ظرفیت پاسخگویی به جای واکنش انفعالی.
روشهای بالا به پایین معمولاً به درمانهای مبتنی بر گفتار مانند روشهای درمان شناختی و رفتاری (CBT) اشاره دارد. روشهای بالا به پایین بر پردازش فکر و چارچوببندی مجدد، اصلاحات رفتاری، پردازش احساسی و برخی از اشکال پردازش روایت تمرکز دارند. برخی از رویکردهای بالا به پایین به صورت ترکیبی از روشهای مختلف عمل میکنند؛ به عنوان مثال، درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی.
ناهشیاری در مقابل ذهنآگاهی. هر دو روشهایی هستند که میتوانند سیستم عصبی هوشیار را آرامتر کنند. با این حال، ذهنآگاهی، یک حالت ذهنی است که بر آگاهی از اینجا و اکنون تمرکز دارد (ادراکات مربوط به لحظه حال، احساسات، افکار)، در حالی که ناهشیاری، توجه را به تمرکز روی کار یا فعالیتی جلب میکند و در پی آن است که کاملاً جذب آن فعالیت شود.
امکان دارد ذهنآگاهی برای بازماندگان تروما بسیار چالشبرانگیز باشد زیرا همراه با آگاهی از زمان حال، آگاهی گستردهای از حساسیت به صداها، بوها یا بافتهای خاص ایجاد میکند. این حساسیتها که به عنوان محرکها و هشدارها شناخته میشوند، بسیاری از بازماندگان را با آشکار ساختنِ خاطرات ناخواسته و سیل احساسات عذاب میدهند. ذهنآگاهی در صورتی که خیلی آهسته و تدریجی پیش نرود، بیش از آنکه مفید باشد، ضرر خواهد داشت.
ناهشیاری عمدی که شامل فعالیتهای خلاقانه میشود، میتواند به همان اندازه ذهنآگاهی برای سیستم عصبی آرامبخش باشد و درگیر شدن در آن، توانایی خود-انگیختگی را افزایش میدهد. هنگام تمرین ناهشیاری عمدی، میخواهیم در فعالیتی شرکت کنیم که کاملاً ما را جذب کند (و در طی آن ذهن به افکار دیگر یا به تفکرات و احساسات ما منحرف نمیشود)، و این امر موجب افزایش احساس لذت در ما میشود. فعالیتهای متداول در این روش عبارتند از: بازی کردن، خطخطی کردن، ورزش و غیره.
«فضای تخیلی» فضایی انتزاعی، فضای خلاقانۀ بازی، فانتزی و خودانگیختگی است که در آن بازمانده تروما میتواند جنبههای مختلف تجربیات خود (از جمله تجربیات آسیبزا) را از طریق هنر، بازی، حرکت، رقص، نمایش، موسیقی و غیره کشف و فعال کند.
در فضای تخیلی، خودانگیختگی گسترده تشویق میشود. اگر تروما در لحظهای از زمان منجمد شده باشد، خودانگیختگی پادزهر آن است.
پردازش تروما:
به نظر می رسد بسیاری از بازماندگان تروما چنین تصور میکنند که اگر فقط بتوانند داستان خود را تعریف کنند، «شفا می یابند». تمرکز زیاد بر گفتن داستان آسیبزا، تصورات منسوخ شدهای از آنچه تروما بر مردم وارد میکند و نحوه واکنش به آن را منعکس میسازد. از آنجا که خاطرات آسیبزا به صورت ضمنی و جسمانی هستند، پردازش چهرهبهچهره و گفتگو-محور، بهترین راه برای درمان تروما نیست.
«گفتن داستان» رویداد آسیبزا به منظور توانمند ساختن مراجعین برای بیان و پردازش تجربه تروما ضروری نیست. درد تروما در هر روش کاربردی ظاهر میشود. دغدغه اصلی که باید راهگشای درمانگر باشد، این است که به چه نحوی باید این درد را بیدار سازد که قابل کنترل باشد و آسیب بیشتری ایجاد نکند.
تابآوری مجموعهای از پاسخهای فردی است که بقا در مواجهه با ناملایمات را ممکن میکند. واقعیت صِرف بقا، شواهدی از تابآوری است و افراد بسته به شرایط خود، انواع مختلف پاسخهای بقا را نشان میدهند.
یکی از چالشهای کلیدی در درمان، کمک به بازماندگان برای کشف انعطافپذیری موجود در خودشان است. اغلب بازماندگان، بیش از میزان تصورشان انعطافپذیر هستند. وقتی تمام نمایشهای مربوط به منابع مختلف را در ساعتها، روزها، هفتهها و ماهها با هم جمع میکنیم، با وجودِ تمام مشکلات مربوط به آسیبهای روحی، شبکهای غنی و مستمر از منابع خلاقانه را میبینیم که بقا را ممکن ساختهاند.
رشد پس از تروما (PTG) فرآیندی معناساز پس از تروماست. اگرچه تعریف اصلی این فرآیند با تعریف من متفاوت است، اما مشاهده کردهام که برخی از بازماندگان از طریق فرآیند معناسازی که معمولاً شامل موارد زیر است با تجربه خود کنار میآیند:
- اقدام: انتخاب آگاهانه برای دریافت کمک (از جمله خودیاری).
- تأمل: یافتن معنی اتفاق پیشآمده، اقدام مربوط به آن و ارزشگذاری اتفاقات مرتبط با مواجهه با تروما در زندگی.
- تعمق: نحوه گنجاندن معنای به دستآمده در اعمال روزانه و آینده.
بلافاصله پس از وقوع تروما چه باید کرد؟ پس از وقوع تروما، درمان نباید اولین خطّ پاسخ باشد. در صورتی که به بازماندگان، حمایت مراقبتی و استراحت داده شود، بهتر با عواقب پس از تروما کنار میآیند و تشویق میشوند درباره آنچه اتفاق افتاده است صحبت و فکر کنند. در حال حاضر، تعریف و بازگویی داستان، بلافاصله پس از ضربه روحی، غیر اثربخش و حتی مضر تلقی میشود.
راهکار دیگر، کمکهای اولیه روانشناختی (PFA) است که شامل مجموعه کوتاهمدتی از راهبردهای حمایتی است که میتواند توسط هر کسی، چه پزشک و چه فرد آموزشدیدۀ ولی غیر پزشک برای حمایت از بازماندگان ارائه شود. مشخص شده است که PFA در کاهش پاسخ های استرس و کمک به بازماندگان در توسعه مهارتهای مقابله با اثرات پس از تروما مؤثر است.
ابعاد خودکفایی: درمان تروما به همان نسبتی که مربوط به رها شدن از چنگال گذشته است. به ایجاد زندگی باثبات و معنادار در زمان حال نیز توجه دارد، بازماندگان باید بتوانند شیوههایی را توسعه دهند و حفظ کنند که به زندگی معنادار ایشان در زمان حال کمک کند. شیوههای مهم و متداول در این زمینه عبارتند از:
- تجربه لذت حاصل از خشنودی فوری: حتی اگر هدفی بیش از احساس خوب در لحظه در کار نباشد، مانند تماشای فیلم، ماساژ گرفتن، انجام مانیکور و پدیکور، ملاقات با دوستان و غیره.
- حفظ روتین خودمراقبتی: نظیر ورزش، خواب، رژیم غذایی، تعامل با عزیزان و غیره.
- تأمل در شیوههای خودکفایی: از آنجا که بازماندگان تروما بیش از دیگران در برابر استرسهای زندگی روزمره آسیبپذیر هستند، نظارت مداوم و تنظیم شیوههای تابآوری شخصی حایز اهمیت است.
درمانگر میتواند با ترغیب مراجعین به تأمل در مورد اقدامات مفید و غیر مفید و دلایل آنها، مشاهده اهداف، محرکها و احساسات درونی و بیرونی و یادگیری از این مشاهدات به این امر کمک کند.
طرح خودکفایی فردی (ISP) ترکیبی از راهبردها و راهکارها برای حفظ روند یکپارچهسازی تروماست. در این طرح، پس از انجام کارهای مقدماتی ضروری برای ایجاد ارتباط با منابع درونی و حس امنیت، ساختاری پیوسته ارائه میشود. ISP شامل روتینهایی است که تمام ابعاد سلامتی (عاطفی، شناختی، جسمانی، معنوی و اجتماعی) را هدف قرار میدهد، از جمله این روتینها میتوان به تمرینهای تمرکز حواس و شفقت به خود، انسجام حسی و دوطرفه، ورزش و حرکت، چارچوببندی مجدد شناختی، اصلاحات رفتاری، هنرهای بیانی، تربیت مغز از طریق بازخورد عصبی، رژیم غذایی و تغذیه اشاره کرد.
ارتباط بین غذا- خلق و خو، عملکرد مغز- سیستم گوارش: استرس بر تعادل روده و تعادل روده بر احساس ما تأثیر میگذارد. اخیراً تحقیقاتی در مورد تأثیر رژیم غذایی و تغذیه بر عملکرد عاطفی و نیز در مورد تأثیر استرس بر روده، و تأثیر تعادل/ عدم تعادل روده انجام شده است و طبق یافتههای حاصل، این ارتباط آنقدر واضح است که نمی توان آن را نادیده گرفت.
من پس از سالها مطالعه بر روی این ارتباط متقاعد شدم که دستیابی به یکپارچهسازی پایدار در غلبه بر تروما بدون توجه به محور مغز- روده- و التهاب، به عنوان دلایل اصلی بسیاری از علایم جسمی و روانی ناممکن است. بنابراین از نظر من، کمک به مراجعین در یادگیری رژیم غذایی و تغذیه، با هدف شناسایی غذاهای دارای اثر محرک یا آرامبخش امری ضروری است. همچنین اغلب با مشورت یک پزشک متخصص در این زمینه، به مراجعین کمک میکنم که برنامههای غذایی خود را فرموله کنند و مکملها و داروهایی را انتخاب کنند که به بازگرداندن تعادل به میکروبیوم روده، حمایت از سیستم ایمنی، درمان عفونتهای زمینهای، کاهش التهاب و تسهیل سلامت کلی کمک میکند.
شفقت به خود یکی از مؤثرترین روشهای مدیریت عواقب پس از ضربه و نیازی ضروری برای گذر از آن است. هدف در اینجا، گسترش ظرفیت مراجع برای مقابله با آسیب و درد پس از ضربه (شرم، گناه، و غیره) با ترکیب سه عنصر شفقت به خود است: ذهنآگاهی، انسانیت معمولی و مهربانی به خود.
رهیافت در مقابل شیوه درمانی: هیچ مداخلهای برای تروما (شیوه درمانی، تکنیک) وجود ندارد که برای تمام افراد مناسب باشد. رویکرد پایدار درمان تروما، مجموعهای از مداخلات است که جنبههای مختلف بهزیستی را هدف قرار میدهند. این مجموعه مداخلات در کنار یکدیگر میتوانند تأثیر بالایی داشته باشند، اما نتایج هر یک از آنها به تنهایی، ناهماهنگ و محدود به دورهای کوتاه است.
به نظر میرسد اغلب افراد در پی چیزی هستند که باعث از بین رفتن درد / ضربه / آسیب آنها شود. چنین چیزی وجود ندارد – مطمئناً روشی نیست که همیشه و برای همه کارآیی داشته باشد.
پیدا کردن درمانگر:
هر رابطه درمانی دارای عنصر شیمیایی خاصی است. غیر ممکن است که درمانگری، صرفنظر از میزان تبحر خود، بتواند با تمام مراجعینش چنین رابطهای برقرار کند. وقتی بهعنوان مراجع در جلسات حضور پیدا میکنید، در صورتی فکر میکنید حق با درمانگر است که احساس کنید عمیقاً مراقب شماست و در مرکز توجه وی قرار دارید. به مرور زمان هم نسبت به درمانگر و هم به خودتان، احساس اعتماد بیشتری خواهید داشت.
چرا «یکپارچهسازی» تروما مهم است؟ از آنجایی که تروما یک آسیب است، نمی توان انتظار داشت که به طور کامل از بین برود. آنچه فرد به عنوان «غلبه»، «شفا» و بهبودی تعریف میکند، امری ذهنی است و ممکن است برای شخص دیگری صدق نکند. من دریافتم که «یکپارچهسازی» واژهای است که در خدمت واقعیتها و اهداف درمان تروماست.
اگر درمانگری قول «درمان و بهبودی کامل»، «واژگون ساختن کامل تروما» یا احساس بهبودی در 10 جلسه را میدهد، به شما پیشنهاد میکنم به جستجویتان برای یافتن درمانگری بهتر ادامه دهید، به خصوص اگر سابقه چندین ضربه را دارید.
یکپارچهسازی تروما فرآیندی است که در آن تروما به عنوان بخشی از واقعیت جاری قلمداد میشود، اما دیگر در مرکز تجربه نیست، زیرا اکنون با آگاهی از منابع برای مقابله با ناملایمات گذشته و حال احاطه شده است.
یکپارچهسازی ترومای رشدی: یکپارچهسازی در زمینه ترومای رشد، به معنای درونیشدن احساس امنیت، قابل پیشبینی بودن و ارتباط با خود و دیگران است. بازماندگان با پیشروی از طریق یکپارچهسازی، احساس ناهماهنگی کمتری خواهند داشت و با سهولت بیشتری، همدلی را تجربه خواهند کرد.
یادداشت پایانی
تروما چیزهایی را از ما میگیرد که بعضی از آنها جبرانناپذیرند. تلفات برای برخی از بازماندگان، فیزیکی و ملموس است، مانند از دست دادن افرادی که دوستشان داشتیم یا بدنی که زمانی سالم بود. برای بعضی دیگر، این ضررها احساسی یا نامشهود است، مانند احساس کلیّت وجودی بدون مشکل، خاطرات بکر زمانها و مکانهای مورد علاقه. در هر صورت، کنار آمدن با فقدان برگشتناپذیر، بخش مهمی از فرآیند یکپارچهسازی تروما به شمار میرود.
اهداف تروما درمانی عبارتند از: (1) کاهش علایم: کاهش علائم استرس پس از ضربه و افزایش احساس امنیت، (2) افزایش توانایی تحمل درد ناشی از تروما و پیامدهای آن و (3) افزایش توانایی خودکفایی و تجربه شادی با خود و دیگران.
تمام این اهداف پیچیده و زمانبر هستند. بیشتر روشهای درمان تروما بر کاهش علایم تمرکز دارند، اما به استثنای برخی زمینههای خاص در سایر موارد، تروما به لحاظ پیچیدگی خود مستلزم چیزی بیش از کاهش علایم است.
هیچ درمانگر، هیچ شیوه درمانی، هیچ دارو یا مادهای نمیتواند آسیب یا درد تروما را به طور کامل از بین ببرد. شغل ما به عنوان درمانگر تروما این است شخص آسیبدیده را از طریق فرآیند یکپارچهسازی تروما هدایت کنیم. به این ترتیب امکان دارد شخص بتواند نقاط آسیبپذیر خود را با منابع موجود و دردش را با لذت، تلفیق و یکپارچه سازد.
ملاقات با خویشتن