درونگرایی یک سبک شخصیتی بنیادی است که علامت مشخصۀ آن ترجیح دادن زندگیِ درونیِ ذهن به دنیای بیرونی دیگران است. درونگرایی یکی از ابعاد مدل 5 عاملی شخصیت است که همۀ انواع شخصیت را تعریف میکند و روی پیوستاری قرار دارد که انتهای دیگر آن «برونگرایی» است. افراد درونگرا در مقایسه با برونگراها از تجربیات آرام و انفرادی لذت میبرند.
اینطور نیست که درونگراها از دیگران بترسند یا آنها را دوست نداشته باشند؛ آنها نه خجالتی هستند و نه دچار تنهایی. مهمانی شلوغ ممکن است برای فرد درونگرا شکنجهآور باشد اما این افراد از معاشرتهای یکبهیک در محیطهای آرام، که با طبیعت سیستم عصبیشان سازگارتر است، لذت میبرند. شواهد حاکی از آن است که مغز افراد درونگرا، برخلاف برونگراها، نسبت به مشاهدۀ چهرههای جدیدِ انسانی واکنش چشمگیر ندارد؛ در چنین موقعیتهایی، مغز درونگراها دوپامین کمتری تولید میکند. دوپامین نوعی پیامرسان عصبی است که با پاداش سروکار دارد.
شناسایی افراد درونگرا
اصطلاح درونگرایی را کارل یونگ رواج داد. این اصطلاح بیانگر گرایشی درونی در مورد زندگی ذهنی و روانیِ خود (در مقابل گرایش بیرونی برونگراها نسبت به زندگی اجتماعی) است. درونگراها از اندیشیدن و تأمل کردن انرژی میگیرند و در گردهماییهای اجتماعی انرژی از دست میدهند. بیشترِ مردم نه درونگرای محض هستند و نه برونگرای صِرف، بلکه دارای ویژگیهایی از هر دو خصلت هستند؛ این قبیل افراد را اصطلاحاً میانگرا مینامیم. برای مثال، تقریباً همۀ مردم به تنهاییهای گهگاه نیاز دارند تا قوای خود را تجدید کنند.
از کجا بدانم که درونگرا هستم؟
فرهنگها ازنظر نحوه ارزشگذاری برای برخی ویژگیهای شخصیتیِ خاص با یکدیگر تفاوت دارند. آمریکاییها افراد برونگرا را دوست دارند؛ برای جرئت و جسارت پاداش قائل میشوند و مردم را تشویق میکنند که حرفشان را بزنند. مطالعات نشان میدهد که تعداد افراد درونگرا بهاندازۀ برونگراها است، اما درونگراها کمتر به چشم میآیند و مطمئناً سروصدای کمتری هم دارند. اولین و مهمترین مسئله این است که درونگراها به دنبال فرصتهایی برای تأمل و تنهایی هستند و از این فرصتها لذت میبرند. آنها وقتی تنها هستند بهتر فکر میکنند، تعاملات اجتماعیِ بیشازحد انرژیشان را تحلیل میبرد، و اولین کسانی هستند که مهمانیها را ترک میکنند. حتی کودکان درونگرا نیز ترجیح میدهند که اول ببینند و بعد عمل کنند.
آیا درونگراها در زندگی خود شاد هستند؟
یکی از شواهد شاد بودن درونگراها حاصل مطالعاتی است که نشان میدهند واکنش این افراد به محرکهای مختلف با واکنش برونگراها متفاوت است. برای نمونه، درونگراها نسبت به فعالیتهای مغزی که منشاء داخلی دارند، از برنامهریزی برای آینده گرفته تا به یاد آوردن مسائل گذشته، حساسترند. آنها با افکار خود قانع هستند و برای تجربه کردنِ لذت نیازی به جریان مستمری از تازگی و برانگیختگی هیجانی ندارند؛ درواقع، سکوتِ آرامش را به هیجانِ شادی ترجیح میدهند.
آیا درونگراها تغییر میکنند؟
به نظر میرسد درونگرایی جنبۀ پایداری از شخصیت باشد که، مثل همۀ ویژگیهای شخصیتی دیگر، متأثر از هر دو دسته عوامل ژنتیکی و محیطی است. مطالعاتی که با استفاده از تصویربرداری عصبی انجام شده بیانگر الگوهای متفاوتی از فعالسازی مغز برای افراد درونگرا و برونگرا است، که بیانگر تفاوتهای بنیادین بیولوژیک در ساختار مدارهای مغزی است. بااینهمه، مطالعات حاکی از آن هستند که اگر درونگراها قصد کنند که برخی رفتارهای خاص را تغییر دهند (برای مثال، تلاش کنند که گفتگویی را با یک فرد آشنا شروع کنند)، میتوانند یاد بگیرند که به شیوۀ برونگرایانهتری عمل کنند. بعضی شواهد نشان میدهند که انجام چنین کاری موجب افزایش حس تندرستی در میان افراد درونگرا میشود.
تفاوت درونگرایی با کمرویی
درونگرایی اغلب با کمرویی اشتباه گرفته میشود، به این دلیل که هر دو با تعاملات اجتماعیِ محدود مشخص میشوند، اما شباهت آنها فقط در همین حد است. افراد کمرو معمولاً خواهان معاشرت با دیگران هستند اما از این کار میترسند. آنها بسیار خودآگاه هستند و در ارتباط با دیگران بهآسانی معذب میشوند و دست و پای خود را گم میکنند. از طرف دیگر، بسیاری از افراد درونگرا بهراحتی معاشرت میکنند؛ اما شدیداً ترجیح میدهند که این معاشرت را در گروههای بسیار کوچک داشته باشند، یا گاهی هم اصلاً نداشته باشند.
آیا درونگرایی مزیتی دارد؟
درونگرایی روشی سالم و مثبت برای تعامل با دنیا است، هرچند که اغلب بد فهمیده میشود. ازآنجاکه درونگراها آستانۀ پایینی برای صحبتهای متفرقه و سطحی دارند، از گفتگوهای عمیق و پرمعنا لذت میبرند. این مسئله میتواند سبب شود که با معاشرتشان بسیار مأنوس شوند. افراد درونگرای برجستهای مانند آلبرت اینشتین و جی. کی. رولینگ نمونههایی از لبه خلاق و حاصل پرداختنِ زیاد به دنیای درونی خود هستند.
آیا درونگراها میتوانند رهبر باشند؟
درونگراها میتوانند رهبران فوقالعادهای شوند، چون معمولاً تابع ارزشهای خود هستند و قادرند با تحلیل دقیق، تصمیمات دشواری بگیرند، بدون آنکه نیاز شدیدی به تأیید اجتماعی در خود حس کنند. درونگراها با قدرتی آرام، و نه نمایش خود، بر دیگران اثر میگذارند و آنها را بهسوی اهداف مهم رهنمون میکنند. رهبران درونگرا میتوانند بهترین عملکرد را هنگام هدایت افراد کنشگرا داشته باشند، درحالیکه ممکن است رهبران برونگرا این نوع افراد را تهدیدی برای خود در نظر بگیرند.
آیا درونگراها «دوست» دارند؟
ازآنجاکه انرژی اجتماعی درونگراها محدود است، معمولاً بهجای یک حلقۀ اجتماعی بزرگ، یک یا دو دوست نزدیک دارند. آنها روابط عمیق را به رابطههای سطحی و سرسری ترجیح میدهند. افراد درونگرا، به دلیل گرایشی که دارند، معمولاً با این خطر روبرو هستند که تصور شود علاقهای به دیگران ندارند، یا به آنها برچسب سردی، بیتفاوتی یا تکبر زده شود. ازلحاظ بالینی نیز ممکن است مبتلابه فوبیای اجتماعی، یا حتی اختلال شخصیت اجتنابی تشخیص داده شوند، درحالیکه واقعاً اینطور نیستند.
آیا افراد درونگرا و برونگرا میتوانند با هم کنار بیایند؟
این عقیده که متضادها همدیگر را جذب میکنند، حقیقت دارد، و بسیاری از ازدواجها حاصل پیوند مبارک بین دو شخص درونگرا و برونگرا است. اما این احتمال وجود دارد که درونگراها و برونگراها در مورد یکدیگر دچار سوءتفاهم شوند، بهویژه در موقعیتهای اجتماعیِ جدید. درحالیکه درونگراها تقلا میکنند که همۀ رشتههای گفتگو را تحت نظر بگیرند، و یا حتی درصدد طرح راهکاری برای خروج باشند، ممکن است سکوتشان با گوش دادن عمیق اشتباه گرفته شود، که بهنوبۀ خود طرف برونگرا را به ادامۀ صحبت تشویق میکند.
ملافات با خویشتن