چکیده
نگرش افراد نسبت به افراد معلول، نقشی مهم در اندازهگیری شمول اجتماعی ایفا میکند. متأسفانه، نگرشها اغلب اوقات منفی و بر اساس دیدگاههای معلولیت متمرکز بر اختلال هستند. هدف پژوهش فعلی تلاش برای پاسخ به این پرسش است: آیا تعهد به بینقصی و کمالگرایی به شکل کمالگرایی رفتاری میتواند عاملی برای پیشبینی نگرش افراد نسبت به افراد معلول باشد. در این پژوشی از یک طرح مقطعی عرضی پرسشنامهای استفاده شد. صد و هشتاد و هشت دانشجو مقیاسهای کمالگرایی رفتاری (خودمحور، تحت تأثیر جامعه و دگر محور) و یک مقیاس غیرمستقیم از نگرشها نسبت به افراد معلول را تکمیل کردند (تأثیر منفی، استرس میان فردی، آرامش، تشخیص مثبت و رفتار فاصلهگیری). بر اساس مجموعهای از تحلیلهای رگرسیونی، کمالگرایی جامعهمحور عامل پیشگویی مثبتی برای تأثیر منفی، استرس میانفردی و رفتار فاصلهگیری است. دو بعد خصلت دیگر از کمالگرایی هیچ کدام از ابعاد نگرش نسبت به افراد معلول را پیشبینی نکردند. یافتهها را میتوان بر اساس رابطهی بین کمالگرایی جامعهمحور و مشکلات در برقراری ارتباط با دیگران یا نگاشت باورهای از پیشتعیینشده به دیگران نگام اندازهگیری نگرشها بر اساس مدلی غیرمستقیم، توصیف کرد (برای مثال این درک وجود دارد که دیگران نسبت به افراد معلول نگرشی منفی دارند).
مقدمه
بر اساس گزارش جهانی معلولیت، از هر هفت نفر یک نفر در سراسر جهان دچار معلولیت است (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۱۱؛ WHO). با وجود رایج بودن معلولیتها، افراد معلول معمولا هدف نگرشهای منفی قرار میگیرند که باعث افزایش تعصب و نقض حقوق و استقلال آنها و در نهایت جداشدن آنها از جامعه میشوند (بارنز و مرسر، ۲۰۰۱؛ ویلکینسکی و فیندلر[2]، ۲۰۰۴). برای مثال، افراد معلول هنگام دسترسی به آموزش عالی (واتسون و همکاران،[3]۲۰۱۷)، اشتغال (نوتا، سانتیلی، گینورا و سورسی، ۲۰۱۴[4]) و بهداشت و درمان (تروو و پالمر[5]، ۲۰۰۴) با چالشهای زیادی روبهرو میشوند. افراد معلول معمولا میدانند که به خاطر دیگران محروم میشوند و به نگرش منفی دیگران به عنوان یکی از موانع زندگی هدفمند و کامل اشاره میکنند (برای مثال ریچاردسون، اسمیت و پاپاتوماس[6]). با توجه به این موارد، بررسی معیارهای تأثیرگذار بر شکلگیری نگرش نسبت به افراد معلول ضروری است. هدف بررسی فعلی پاسخ به این پرسش است:ک آیا تعهد به بیعیبی و کمالگرایی به شکل کمالگرایی خصلت میتواند عاملی برای پیشبینی نگرش نسبت به افراد معلول باشد؟
نگرش نسبت به افراد معلول
نگرشها معمولا به صورت ارزیابی، مطلوب یا نامطلوب در نظر گرفته میشوند (فازیو و پتی،۲۰۰۸[7]). نگرشها دارای سه مؤلفهی اصلی هستند: اثرگذار، شناختی و رفتاری (زانا و رمپل[8]، ۱۹۸۸). بر اساس تعریف دیگران در این حوزه (ویلکینسکی، ورنر و فیندلر، ۲۰۱۰)، مؤلفهی اثربخشی نگرش به احساسات مثبت یا منفی فراخوانی شده توسط یک جسم، شخص یا مفهوم اشاره دارد. مؤلفهی شناختی به افکار، ادراکها باورها، عقاید و مفاهیم روانی فرد از یک شیء، شخص یا مفهوم گفته میشود. در آخر، مؤلفهی رفتاری به روش گرایش، انجام یا واکنش فرد نسبت به یک شیء، فرد یا مفهوم اشاره دارد. نگرشها از نظر ظرفیت یا مسیر متفاوت هستند و نشاندهندهی ارزیابیهای مثبت، منفی یا خنثی هستند (هیوستون، استروب و جوناس[9]، ۲۰۱۲). نگرشها از نظر قدرت، درجهی قطعیت یا عدم قطعیت ارزیابی فردی متفاوت هستند (هیواستون و همکاران، ۲۰۱۲).
نگرشها نسبت به افراد معلول تا حد زیادی به رفتاری وابسته است که معلولیت بر آن بنا شده است. از دیدگاه تاریخی، از دیدگاه عمومی معلولیت، یک ویژگی منفی با تأکید شدیدی روی اختلال است (گودلی، ۲۰۱۳[10]). با این حال، بر اساس برخی شواهد دیدگاهها همراه با تأکید قوی بر موانع جامعهمحور معلولیت، تغییر میکنند (اولیور، ۲۰۱۳). از این نظر که این دیدگاهها چگونه بر نگرشها تأثیر میگذارند، یک نگرش مثبت زمانی شکل میگیرد که افراد معلول بتوانند به صورت کامل در جامعه مشارکت داشته باشند در حالی که نگرش منفی زمانی شکل میگیرد که به باور بسیاری، افراد معلول سرباری برای جامعه باشند (مورین، ریوارد، کروکر، بوریسر و کارن، ۲۰۱۳[11]). بر همین اساس، افراد طیفی از نگرشهای متعدد را نسبت به افراد معلول گزارش میکنند. از یک سو، پاسخها میتوانند شامل دلسوزی یا ترس و همچنین خشونت باشند (فیندلر، ویلکیسنکی و ورنر، ۲۰۰۷). از سوی دیگر، واکنشها میتوانند آرامتر و مثبتتر باشند (فیندلر و همکاران، ۲۰۰۷).
یکی از مدلهایی که برای بررسی نگرش نسبت به معلولیت به کار رفته توسط فیندلر و همکاران (۲۰۰۷) ارائه شده است. فیندلر و همکاران (۲۰۰۷) و ویلکینسکی و همکاران (۲۰۱۰) از سه مؤلفهی نگرش (اثرگذار، شناختی و رفتاری) به عنوان مبنایی برای اندازهگیری پنج بعد مشخص از نگرشها استفاده میکنند. از این پنج بعد، سه بعد به مؤلفهی اثرگذار مربوط هستند که شامل تأثیر منفی (منفیترین احساسات یک شخص)، استرس میانفردی (استرس هیجانی بالا) و آرامش (احساسات آرامشبخش و مثبت) هستند. بعد دیگر، به مؤلفهی شناختی شامل شناختهای مثبت (ارزشیابی مثبت از افکار) وابسته است. بعد آخر به مؤلفه رفتاری مثل رفتار فاصلهگیری (رفتارهای گریز یا انفعالی) وابسته است. این روش از یک ارزیابی آشکار نگرشها استفاده میکند که مستلزم درنظر گرفتن و بازتاب دیدگاه خود و دیگران دربارهی رفتار آگاهانه است (ویلسون و اسکیور[12]، ۲۰۱۵). همچنین از یک ارزیابی غیرمستقیم نگرشها استفاده میکند که در آن نگرشهای فردی از طریق درک واکنش دیگران در مواجه با افراد معلول اندازهگیری میشود. به این ترتیب، پاسخگوها نگرش خود نسبت به موقعیت را پیشبینی میکنند. این قابلیت یکی از نقاط قوت اندازهگیری نگرش نسبت به معلولیت است و میتواند از انحراف پاسخها جلوگیری کند (برای مثال پاسخهای جامعهپسند) (آنتونانک و لیونه، ۲۰۰۰[13]).
بدنهی پژوهشی بزرگی به بررسی نگرشها نسبت به افراد معلول اختصاص یافتهاند. پژوهش قبلی متمرکز بر تأثیر معیارهای آماری از جمله جنسیت (ویلکینسکی و همکاران، ۲۰۱۰) فرهنگ (بنومیر، نیکلسون و بیل[14]، ۲۰۱۶) و شخصیت (کلر و سیگریست، ۲۰۱۰[15]) بود. آشنای و تماس با افراد معلول به واسطهی موقعیت شغلی هم (برای مثال بهداشت و درمان و کسبوکار؛ روزنتال، چان، لیونه، ۲۰۰۶؛ چان، لی، یوئن و چان[16]،۲۰۰۲) همراه با نوع معلولیت از جمله فیزیکی (ویلکینسکی، فیندلر و ورنر، ۲۰۱۰) و ذهنی (بنومیر و همکاران، ۲۰۱۶) مورد بررسی قرار گرفت. برای مثال طبق یافتههای این پژوهش، نگرش مثبت در میان زنان، افراد با دانش و تماس بیشتر با افراد معلول، افراد با ویژگیهای کمتر روان رنجورخویی و انعطاف و همچنین نسبت به معلولیت فیزیکی بیشتر از معلولیتهای ذهنی بود. طبق شواهد یافتهها، شکلگیری نگرش نسبت به افراد معلول پیچیده و تحت تأثیر مجموعهای از معیارها از جمله تفاوتهای فردی است.
کمالگرایی چندبعدی
کمالگرایی یکی از ویژگیهای چندبعدی شخصیتی است که میتوان با استفاده از یک مجموعه از مدلهای مختلف به بررسی آن پرداخت. هیویت و فلت[17]، ۲۰۱۴ در یکی از محبوبترین مدلها، کمالگرایی را به عنوان نیاز ادراکی یا نیازی واقعی برای بینقص بودن تعریف میکنند. آنها بر اهمیت سه بعد رفتاری از کمالگرایی تأکید میکنند: کمالگرایی خودمحورانه (SOP؛ استانداردهای کمالگرایانه بر خود اعمال میشوند)، کمالگرایی دگرمحوری (OOP؛ استانداردهای کمالگرایی بر دیگران اعمال میشوند) و کمالگرایی جامعهمحور( SPP؛ این درک که دیگران استانداردهای کمالگرایانه را تحمیل میکنند). یکی از دلایل محبوبیت این مدل این است که واسطههایی را برای بررسی ابعاد درون فردی (مثل SOP) و میان فردی از کمالگرایی را فراهم میکند (SPP و OOP). همچنین دلیل دیگر محبوبیت آن این است که بخشی از یک مدل گستردهتر است که ابعاد دیگر کمالگرایی مثل سبکهای خودنمایشی کمالگرایانه و شناختهای کمالگرایانه را در برمیگیرد (هویت، فلت و میکایل، ۲۰۱۷).
بر اساس پژوهشها، SOP، SPP و OPP با خروجیهای منحصربه فرد در رابطه هستند. SOP یکی از ابعاد پیچیدهی کمالگرایی است. از یک سو، به رفتارهای دستاورد دلخواه وابسته است و از سوی دیگر به شاخصههای کمتر دلخواه مثل خودانتقادی و احترام به خود وابسته است که مبنایی را برای مشکلات روانشناسی فراهم میکند (فلت و هویت، ۲۰۰۶). در مقابل، SPP به وضوح با خروجیهای منفی در ارتباط است. شاید، SPP به خروجیهای پزشکی مثل افسردگی و خودکشی ربط داشته باشد (کیامنش، دایرگو، هاویند و دایسرود، ۲۰۱۴[18]). در نهایت، برخلاف دو بعد دیگر، OOP با خروجیهای میانفردی در ارتباط است. باز هم خروجیها میتوانند شامل برخی رفتارهای مطلوب مثل جرات باشند. با این حال، با برتری، خودشیفتگی و پرخاشگری هم در ارتباط هستند و به همین دلیل در زمینههای میانفردی مشکلساز میشوند (برای مثال، استوبر، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵).
کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول
از آنجا که ویژگیهای شخصیتی بر نگرش افراد نسبت به معلولیت تأثیر میگذارند، احتمالا کمالگرایی هم تأثیرگذار خواهد بود. از آنجا که OOP میانفردیترین بعد کمالگرایی است از نظر نگرش نسبت به افراد معلول هم حائز اهمیت است. OOP شامل تمایلهای دگرمحور از جمله تحمیل نیاز به بینقصی بر دیگران است. این تمایلها احساسات دیگران را نادیده میگیرند و معمولا نشاندهندهی علاقهی اندک به شرایط یا رفاه افراد معلول هستند. شواهد تجربی غیرمستقیم گواه این احتمال هستند. برای مثال، استوبر (۲۰۱۵) به این نتیجه رسید که OOP با خصلتهای سهگانهی تاریک خودشیفتگی (نارسیسیسم)، ماکیاول گرایی و جامعهستیری در ارتباط است. این خصلتها متمرکز بر منافع خود، رفتارهای استثمارگرانه و نادیدهگرفتن دیگران در ارتباط هستند. علاوه بر این، استوبر (۲۰۱۴، ۲۰۱۵) به این نتیجه رسیدند که OOP با سطوح پائین اهداف اجتماعی از جمله مهرورزی (افرادی که از خوشحال کردن دیگران خوشحال میشوند)، نوع دوستی، ارزشهای جامی اجتماع و علاقه به دیگران و همچنین خصلتهای عدم دلسوزی و بیعاطفگی در ارتباط است.
همانطور که SPP باورهایی را در رابطه با فشارهای دیگران از جمله جامعه منعکس میکند (دیگران تعمیمیافته)، این بعد از کمالگرایی را میتوان دومین بعد مهم از کمالگرایی نگرش نسبت به افراد معلول درنظر گرفت. SPP شامل باورهای تحریفشده و مهمی دربارهی انتظارات غیرواقعی اجتماعی است. اگر این دیدگاهها برای دیگران نگاشته شوند، SPP میتواند هنگام اندازهگیری به شیوهی غیرمستقیم، به نگرش منفی افراد نسبت به افراد معلول ربط پیدا کند (همچنین میتواند چنین ادراکهایی را گسترش دهد که افراد به طور کلی پذیرای افراد معلول نیستند و افراد معلول معمولا تحت فشار قرار میگیرند تا بینقص باشند). SPP را همچنین میتوان به نگرشهای منفی نسبت به افراد معلول ربط داد که دلیل آن مشکلات تعاملهای اجتماعی است. نیاز به تأیید و ترس از ارزیابی منفی، باعث افزایش استرس در تعاملهای اجتماعی میشود و این مسئله را میتوان به تعامل با افراد معلول هم تعمیم داد. پژوهشها در حمایت از این احتمال به این نتیجه رسیدهاند که SSP با ادراک روابط ضعیف با دیگران (فلت، هویت، شاپیرو و رایمن، ۲۰۰۱)، پیشبینی تعاملهای منفی با دیگران (نپون، فلت، هویت و مولنار، ۲۰۱۱) و اضطراب اجتماعی بالا (کوکس و چن، ۲۰۱۵) در ارتباط است.
SOP به عنوان مهمترین بعد میانفردی کمالگرایی در رابطه با نگرش نسبت به افراد معلول دارای کمترین میزان اهمیت است. علاوه بر این، برخلاف OOP و SPP، ممکن است با نگرشهای مثبت نسبت به افراد معلول در ارتباط باشد. زیرا مفهوم استانداردهای شخصی بالا در رابطه با چگونگی رفتار با دیگران میتوانند انتظارهای شخصی باشند (استوبر، ۲۰۱۵). همچنین نگرشهای اجتماعی نسبت به معلولیت با سرعت کندی به سمت نگرشهای مثبت حرکت میکنند به همین دلیل SOP میتواند نگرشهای مطلوب اجتماعی را نسبت به افراد معلول ارائه کند (نگرش مثبت به معنی نگرش صحیح است). شواهد فعلی بر این احتمال تأکید میکنند که هنوز رابطهای بین SOP و اضطراب اجتماعی پیدا نشده است که نشانهی SPP یا نبود نگرانی نسبت به افراد دارای ویژگیهای OOP است (نپون و همکاران، ۲۰۱۱؛ استوبر، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵). در عوض، SOP دارای رابطهای مثبت با اهداف اجتماعی از جمله مهرورزی و نوع دوستی و دارای رابطهای منفی با خصلتهای بیاعتنایی و عدم توجه به دیگران است (استوبر، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵).
جدول ۱
آمار توصیفی و همبستگیهای دومتغیری کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول
متغیر | M | SD | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | |
1. کمالگرایی خودمحور | 5.08 | 1.13 | 0.85 | |||||||
2. کمالگرایی جامعهمحور | 3.28 | 1.19 | 0.80 | 0.29* | ||||||
3. کمالگرایی دگرمحوری | 3.85 | 1.17 | 0.77 | 0.17* | -0.16* | |||||
4. اثر منفی | 2.02 | 0.69 | 0.76 | 0.07 | 0.23* | -0.16* | ||||
5. استرس میانفردی | 2.90 | 0.89 | 0.74 | -0.2 | 0.32* | -0.11 | 0.54** | |||
6. آرامش | 2.24 | 0.78 | 0.78 | 0.03 | -0.17 | 0.07 | -0.23** | -0.29** | ||
7. شناختهای مثبت | 3.64 | 0.66 | 0.84 | 0.01 | -0.10 | -0.01 | -0.17* | -0.11 | 0.30** | |
8. رفتار فاصلهگیری | 2.05 | 0.75 | 0.82 | 0.05 | 0.20** | -0.09 | 0.40** | 0.37** | -0.20** | -0.18* |
*p<0.05 ، دوطرفه، **p<0.01 ، دوطرفه.
بررسی فعلی
هدف پژوهش فعلی، بررسی تأثیر کمالگرایی بر پیشگویی نگرش نسبت به افراد معلول است. طبق فرضیهی ۱ (H1)، OOP نگرش منفی نسبت به افراد معلول را پیشبینی میکند (تأثیر منفی بالاتر، استرس میانفردی و رفتار فاصلهگیری همراه با کاهش آرامش و شناختهای مثبت). همچنین طبق فرضیهی ۲(H2)، SPP نگرش منفی نسبت به افراد معلول را پیشبینی میکند (اثر منفی بالاتر، استرس میانفردی و رفتارهای فاصلهگیری با کاهش آرامش و شناختهای مثبت). در نهایت طبق فرضیهی ۳ (H3)، SOP نگرش مثبتی را نسبت به افراد معلول پیشبینی میکند (شناخت مثبت بیشتر و آرامش با کاهش اثر منفی، استرس میانفردی و رفتار فاصلهگیری).
روشها
شرکتکنندهها
شرکتکنندهها شامل ۱۸۸ دانشجو (میانگین سنی M=20.84، انحراف استاندارد ۲.۸۱، طیف ۱۸ تا ۳۳ سال، مرد = ۵۸، زن = ۱۳۰) بودند که با استفاده از نمونهبرداری تناسب در دانشگاه انتخاب شدند و مؤلفان برای آنها تلفیق شدند. دانشجویان هم گزارش کردند که در برنامههای درجهی مختلف ثبت نام کردهاند که شامل روانشناسی بزرگترین موجودیت (n=41)، درمان شغلی (n=30)، روان درمانی (n=22)، انگلیسی (n=17) و آموزش اولیه (n=13) بودند. اغلب شرکتکنندگان سفیدپوست (n=177)، مجرد (n=159) بودند و اولین سال (n=69) یا سومین سال تحصیلی برنامهی مدرک خود (n=83) را میگذراندند. تمام شرکتکنندگان داوطلب بودند. هیچ انگیزهای برای مشارکت ارائه نشد. شرکتکنندگان یک پرسشنامهی کاغذ و مدادی یا یک نسخهی الکترونیکی را تکمیل کردند (که به صورت مستقیم برای آنها ارسال شده بود) و سپس بازگردانده شدند. مجوز اخلاقی هم قبل از شروع پژوهش صادر شد.
ابزارها
کمالگرایی. کمالگرایی با استفاده از نسخهی کوتاهشدهی مقیاس کمالگرایی چندبعدی هویت و فلت (۱۹۹۱) اندازهگیری شد (MPS؛ کوکس، انز و کلارا[19]، ۲۰۰۲). MPS ترکیبی از سه زیرمقیاس است که به اندازهگیری SOP (۵ آیتم، مثال: یکی از اهداف من بینقص بودن در تمام کارها است)، OOP (۵ آیتم کدگذاریشدهی معکوس، مثال: احساس میکنم افراد زیاد نیازی به من ندارند) و SSP (۵ آیتم، مثال: استانداردهای بالایی برای افراد اطراف خود ندارم) پرداختند. از شرکتکنندگان خواسته شد هر آیتم را بر اساس مقیاس ۷ نقطهای از ۱ (قویا مخالف) تا ۷ (قویا موافق) رتبهبندی کنند. شواهدی توسط کوکس و همکاران (۲۰۰۲) برای پشتیبانی از قابلیت اطمینان و اعتبار ابزار ارائه شدند.
نگرش نسبت به افراد معلول. نگرش نسبت به افراد معلول با استفاده از نسخهی کوتاهشدهی مقیاس چندبعدی نگرشهای نسبت به افراد معلول اندازهگیری شد (MAS؛ فیندلر و همکاران، ۲۰۰۷؛ ویلکینسکی و همکاران، ۲۰۱۰). MAS از شرکتکنندگان میخواهد به تصویری واکنش دهند که یک رابطهی اجتماعی بین ژوزف و میشل و شخصی که روی ویلچر است را توصیف میکند. سپس از شرکتکنندگان درخواست میشود واکنش ژوزف و میشل را در این سناریو پیشبینی کنند. MAS شامل ۲۲ آیتم و ۵ زیرمقیاس شامل اثر منفی برای ارزیابی منفیترین احساسات شخص (۵ آیتم، مثال: اندوهگین)، استرس میانفردی برای ارزیابی احساسات مرتبط با استرس (۴ آیتم، مثال: تنش)، آرامش برای ارزیابی احساسات آرامش مثبت (۳ آیتم، مثال: وقار)، شناختهای مثبت برای ارزیابی افکار مطلوب نسبت به تعامل (۵ آیتم، مثال: او به نظر دوستانه میرسد)، و رفتار فاصلهگیری برای ارزیابی رفتارهای انفعال یا دوری از تعامل است (۵ آیتم، مثال: پیدا کردن بهانه برای ترک موقعیت). شرکتکنندگان از نظر جنسیتی منطبق بودند در نتیجه مردها به تصویر ژوزف و شخص روی ویلچر که مرد بود، واکنش نشان دادند. و زنها به تصویر میشل و شخص روی ویلچر که زن بود واکنش نشان دادند. این کار برای حذف هر گونه اثر جنسیتی انجام شد که در پژوهشهای قبلی مشکلساز شده بود (ویلکینسکی و همکاران، ۲۰۱۰). شواهد توسط فیلندر و همکاران (۲۰۰۷) و ویلکینسکی و همکاران (۲۰۱۰) برای پشتیبانی از قابلیت اطمینان و اعتبار ابزار ارائه شد.
نتایج
تحلیل اولیه
تحلیل اولیه با استفاده از نسخهی ۲۳ ابزار IBM SPSS Statistics اجرا شد. یکی از شرکتکنندگان از مجموعهی دادهای حذف شد زیرا مردی بود که نسخهی زنانهی پرسشنامه را تکمیل کرده بود. سپس متغیرها برای لایههای تک متغیری و چندمتغیری با استفاده از روالهای تاباچنیک و فیدل (۲۰۰۷) مورد نظارت قرار گرفتند. یک لایهی بیرونی تک متغیری (امتیاز z > ۳.۲۹ ، p<0.001، دوطرفه) و یک لایهی چندمتغیری (فاصلهی ماهالونوبیس > ، ) حذف شدند. اغلب متغیرها از نظرمعناداری به درجههای متغیر منحرف شده بودند. در نتیجه، همبستگیهای دومتغیری بعدی و تحلیلهای رگرسیون متعدد شامل تستهای فرضیه و خطاهای استاندارد مبتنی بر انحراف ۹۵ درصدی هستند (تصحیح از نظر سرعت (BCa)، تخمینهای خودراهاندازی شامل ۱۰۰۰ پردازش). قابلیت اطمینان داخلی (آلفای کرونباخ) هم برای مقیاسها ارزیابی شدند و قابل قبول بودند (جدول ۱).
همبستگیهای دومتغیری و توصیفی
آمار توصیفی به دنبال حذف لایههای بیرونی در جدول ۱ گزارش شده است. برای متغیرهای کمالگرایی خصلت رفتاری، امتیازهای SPP و OPP بین پائین تا متوسط بودند (۳ تا ۴ در مقیاس هفت نقطهای) در حالی که امتیازهای SOP بین متوسط تا بالا بودند (۵ تا ۶ در مقیاس هفت نقطهای). اغلب متغیرهای نگرش هم بین پائین تا متوسط بودند (۲ تا ۳ در مقیاس پنج نقطهای). مقایسهی امتیازهای کمالگرایی با امتیازهای جمعیت غیربالینی هنجاری برای یک طیف سنی مرتبط توسط هویت و فلت (۲۰۰۴) ارائه شده و نشان میدهد شرکتکنندگان فعلی SOP کمی بالاتر از میانگین را گزارش کردهاند (T-Scor = ۵۰ در مقابل ۵۶ برای مردان و ۵۶ برای زنان) در حالی که SPP کمتر از میانگین (T-Score = 50 در مقابل ۴۵ مرد و ۴۴ زن) و امتیاز OOP نزدیک به میانگین بودند (T-Score = 50 در مقابل ۵۰ مرد و ۵۱ زن).[20]
همبستگیهای دومتغیری بین ابعاد کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول در جدول ۱ نشان داده شدهاند. SPP نشاندهندهی همبستگیهای مثبت کوچک با اثر منفی و رفتارهای فاصلهگیری است (r=0.10؛ کوهن، ۱۹۹۲). همچنین SPP نشاندهندهی همبستگی مثبت متوسط با استرس میانفردی است (r=0.30؛ کوهن، ۱۹۹۲). OOP هم همبستگی منفی کوچکی با اثر منفی داشت (r=0.10؛ کوهن، ۱۹۹۲). SOP همبستگی قابل توجهی با متغیرهای نگرشی نداشت.
رگرسیون تأثیر کمالگرایی خصلت رفتاری بر نگرش نسبت به افراد معلول[21]
یک مجموعه از تحلیلهای رگرسیون برای ارزیابی قابلیت پیشگویی سه خصلت کمالگرایی دربارهی نگرش نسبت به افراد معلول ارزیابی شدند. نتایج تحلیلها در جدول ۲ گزارش شدهاند.
اثر منفی
در مجموع سه بعد کمالگرایی، واریانس معناداری را در اثر منفی نشان دادند. SPP به شکلی منحصربه فرد اثر منفی را پیشگویی کرد و رابطهی معناداری مثبت و کوچکی را نشان داد. SOP و OOP به شکلی معنادار اثر منفی را پیشگویی نکردند.
استرس میانفردی
در مجموع، سه بعد کمالگرایی به توصیف مقدار معنادار واریانس در استرس میانفردی پرداختند. SPP به شکلی منحصربه فرد استرس میانفردی را پیشگویی کرد که نشاندهندهی رابطهی مثبت واسطه است. SOP و OOP به شکلی معنادار استرس میانفردی را پیشگویی نکردند.
رفتار فاصلهگیری
در مجموعه، سه بعد کمالگرایی به توصیف مقدار معنادار واریانس در رفتار فاصلهگیری پرداختند. SPP به شکلی منحصربه فرد به پیشگویی رفتارهای فاصلهگیری پرداخت که نشاندهندهی رابطهی معنادار مثبت و کوچک است. SOP و OOP هم رفتار فاصلهگیری معناداری را پیشگویی نکردند.
آرامش و شناختهای مثبت
در مجموع، سه بعد از کمالگرایی هیچ مقدار معنادار واریانسی را در شناختهای مثبت یا آرامش توصیف نکردند. در هر دو نمونه، هیچکدام از ابعاد پیشگوهای منحصربهفرد نبودند.
بحث
هدف پژوهش فعلی بررسی تأثیر کمالگرایی بر پیشگویی نگرش نسبت به افراد معلول بود. طبق فرضیه (H1) OOP و (H2) SPP نگرشهای منفی را پیشبینی میکنند (اثر منفی بالاتر، استرس میانفردی و رفتارهای فاصلهگیری با شناختهای مثبت و آرامش کمتر) در حالی که (H3) SOP نگرشهای مثبت را پیشگویی میکند (شناخت مثبت و آرامش بیشتر با کاهش اثر منفی، استرس میانفردی و رفتار فاصلهگیری).
جدول ۲
تحلیلهای رگرسیون کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول
مدل | B | SE | BCa 95% CI | ||
اثر منفی
F(3,178) = 4.22, p < .01; R2 =.07 |
|||||
کمالگرایی خودمحورانه | 0.01* | 0.05 | 0.81 | [−0.09, 0.11] | 0.02 |
کمالگرایی جامعهمحور | 0.12** | 0.05 | 0.02 | [0.02, 0.22] | 0.21 |
کمالگرایی دگرمحور | -0.07 | 0.04 | 0.13 | .13 [−0.16, 0.02] | -0.12 |
استرس میانفردی
F(3,177) = 7.51, p < .01; R2 =.11 |
|||||
اولویت خودمحور | -0.09 | 0.06 | 0.18 | [−0.21, 0.04] | -0.11 |
اولویت جامعهمحور | 0.26 | 0.06 | 0.00 | [0.15, 0.36] | 0.34 |
اولویت دگرمحور | -0.03 | 0.06 | 0.65 | [−0.14, 0.09] | -0.04 |
آرامش
F(3, 178) =2.15, p > .05; R2 = .04 |
|||||
اولویت خودمحور | 0.05 | 0.06 | 0.39 | [−0.08, 0.18] | 0.08 |
اولویت جامعهمحور | -0.12 | 0.05 | 0.02 | [−0.22, −0.02] | -0.19 |
اولویت دگرمحور | 0.02 | 0.05 | 0.76 | [−0.08, 0.11] | 0.03 |
شناختهای مثبت
F(3, 178) =1.02, p > .05, R2 = .02 |
|||||
کمالگرایی خودمحور | 0.04 | 0.05 | 0.38 | [−0.04, 0.13] | 0.07 |
کمالگرایی جامعهمحور | -0.07 | 0.05 | 0.11 | [−0.16, 0.02] | -0.13 |
کمالگرایی دگرمحور | -0.03 | 0.05 | 0.52 | [−0.12, 0.08] | -0.05 |
رفتار فاصلهگیری
F(3, 179) =2.78, p < .05; R2 = .05 |
|||||
کمالگرایی خودمحور | -0.01 | 0.05 | 0.91 | [−0.10, 0.09] | -0.01 |
کمالگرایی جامعهمحور | 0.13 | 0.05 | 0.01 | [0.03, 0.22] | 0.20 |
کمالگرایی دگرمحور | -0.04 | 0.05 | 0.46 | [−0.14, 0.05] | -0.06 |
BCa = تصحیح انحراف تسریعشده. بخشی از تخمینهای خودرراهاندازی نیست. *p<0.05 ، دوطرفه **p<0.01، دوطرفه
کمالگرایی چندبعدی و نگرش نسبت به افراد معلول
SPP در پشتیبانی از فرضیهها، ابعاد اثر منفی، استرس میانفردی و رفتار فاصلهگیری از نگرش نسبت به افراد معلول را توصیف کرد. از آنجا که رابطه محدود به این سه بعد مشخص بود و بزرگترین رابطه هم برای استرس میانفردی به دست آمد، یافتهها با این مفهوم سازگاری بودند که استرس اجتماعی ارتباط با دیگران به طور کلی در مواجهه با افراد معلول به عنوان مشکل تلقی میشود. اضطراب و استرس مرتبط با عدم اطلاع دربارهی چگونگی تعامل با افراد معلول هم رایج است (مورگان و لو، ۲۰۱۳). سطوح بالایی از SPP هم میتوانند آسیبپذیری نسبت به این نوع واکنش احساسی منفی را افزایش دهند. علاوه بر این، تعامل با افراد معلول میتواند استرسزا باشد و باعث افزایش احساسات منفی شود به همین دلیل رفتار فاصلهگیری مرتبط با SPP قابل درک است. رفتار فاصلهگیری نوعی استراتژی عمومی سازگاری با SPP در زمینههای دیگر است (برای مثال چن و همکاران، ۲۰۱۲) و واسطهای برای دوری از تعامل با افراد معلول ارائه میدهد.
یک توصیف جایگزین برای یافتههای مرتبط با کمالگرایی جامعهمحور به روش غیرمستقیم اندازهگیری نگرشها در پژوهش فعلی بازمیگردد. گرچه اندازهگیری غیرمستقیم باعث اجتناب از برخی سختیهای واکنش مرتبط با اندازهگیری مستقیم میشود (آنتوناک و لینوه، ۲۰۰۰)، نوع اندازهگیری مستقیم به کاررفته در این MAS به این معنی است که نگرشهای فردی اندازهگیری نمیشوند اما ادراک نگرش دیگران اندازهگیری میشوند. به این ترتیب ممکن است یافتههای فعلی ادراکهایی را منعکس کنند که کمتر افراد معلول را میپذیرند.در این صورت به جای اینکه نتیجه بگیریم SPP با نگرشهای منفی نسبت به افراد معلول مرتبط است، بهتر است بگوییم SPP با این ادراک مرتبط است که بقیه نسبت به افراد معلول نگرش منفی دارند. در حال حاضر، نمیتوان ثابت کرد یافتهها نگرشهای فردی را منعکس میکنند یا باورهای جامعه را بازتاب میدهند. در نتیجه نیاز به پژوهشهای بیشتری است که از مقیاسهای مستقیم نگرش نسبت به افراد معلول استفاده کنند. با این حال، این پژوهش اولین پژوهشی است که نشان میدهد کمالگرایی خصلت رفتاری به نگرش نسبت به افراد معلول ربط دارد (یا حداقل به ادراک از نگرش نسبت به افراد معلول ربط دارد).
برخلاف فرضیهها، OOP به شکلی معنادار هیچکدام از ابعاد نگرشی را پیشگویی نمیکند. تطبیق این مسئله با یافتههای مرتبط با ماهیت بیاعتنایی و بیمهری OOP دشوار است (استوبر، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵). تعدادی هم توصیف احتمالی برای این یافته وجود دارد. شاید انتظارات دگرمحور محدود به افراد (برای مثال همسر) یا گروهها (برای مثال همکارها) باشند که مهم تلقی میشوند و صرفنظر از اینکه افراد غریبه دارای معلولیت هستند یا خیر، آنها را درنظر نمیگیرند. شاید دیگر انتظارات دگرمحور به افراد دیگر هم بسط پیدا کنند اما به طور کلی رفتارهای بیاعتنایی و بیمهری به افراد معلول بسط پیدا نمیکنند. افراد معلول میتوانند انتظارات مطالبهای داشته باشند زیرا منطقی نیست که منطبق با استانداردهای دیگران سنجیده شوند یا کاملا نادیده گرفته شوند (برای مثال اصلا ارزش توجه را نداشته باشند). همچنین ممکن است به دلیل اندازهگیری غیرمستقیم نگرشها، OOP به برخی نگرشهای فردی مربوط شود اما اطلاعات کمی دربارهی نگرش افراد دیگر وجود داشته باشد. در این صورت، مشخص نیست OOP به نگرش نسبت به افراد معلول ربط دارد یا خیر.
مانند OOP، SOP به صورت چشمگیری هیچکدام از ابعاد نگرشی را پیشگویی نمیکند. SOP یکی از ابعاد درون فردی کمالگرایی است که به افکار فردی، احساسات و رفتارهای خود مربوط است تا دیگران. در این زمینه، یافتهها نسبت به یافتههای OOP ، کمتر تعجبآور هستند. با این حال، پژوهشی جدید نشان میدهد SOP به نگرشها و اهداف فرااجتماعی هم ربط دارد (استوبر، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵). از این رو ممکن است SOP بتواند نگرشهای مثبت بیشتری را پیشبینی کند. بر اساس دو پژوهش قبلی، استوبر (۲۰۱۵) گمان میکند SOP بتواند باعث افزایش حس مراقبت و مهربانی نسبت به دیگران شود. هیچ شواهدی از این نگرش نسبت به افراد معلول در پژوهش فعلی وجود ندارد. مانند OOP یافتههای مرتبط با SOP و نگرش نسبت به افراد معلول چندان کامل نیستند. به همین دلیل، نیاز به پژوهشهای بیشتری در جهت رابطهی SOP با مراقبت دیگران، احساسات منفی یا عدم علاقه نسبت به دیگران لازم است.
در بررسی رابطهی بین کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول، متوجه شدیم دیگر متغیرهای کمالگرایی هم میتوانند مفید باشند (فلت و هویت، ۲۰۱۶). برای مثال، خودکمالگرایی کمالگرایانه (PSP، نیاز به بینقص ظاهر شدن در نگاه دیگران و عدم نمایش یا افشای نقصها در مکانهای عمومی؛ هویت و همکاران،۲۰۰۳) میتواند در رابطه با ادراک افراد نسبت به بایدها یا نبایدها هنگام تعامل با افراد معلول و احساس آنها نسبت به این تعاملها حائز اهمیت باشد. به این ترتیب، PSP میتواند واریانس نگرش نسبت به افراد معلول را توصیف کن یا حتی با دربرگیری نارضایتی و ناراحتی از تعاملهای اجتماعی، به عنوان یک معیار تعدیلکننده عمل کند. رابطهی مثبت بین PSP و خودآگاهی عمومی، ترس از ارزیابی منفی و اضطراب اجتماعی، پشتیبانی برای این احتمال است (هویت و همکاران، ۲۰۰۳). در نتیجه ما توسعه و تست یک مدل «ناراحتی اجتماعی» از رابطهی بین کمالگرایی و نگرش نسبت به افراد معلول را (و بنابراین دیگر گروههای اقلیت) به عنوان شاخهای مهم برای پژوهشهای آینده درنظر میگیریم.
محدودیتها و دیگر مسیرهای آینده
تعدادی محدودیت قابل ذکر در پژوهش فعلی وجود دارند. این پژوهش دارای یک طرح مقطعی عرضی است. در نتیجه هیچ رابطهی علت و معلولی را نمیتوان از آن استنتاج کرد. پژوهش طولی، گام مهم بعدی در این زمینه است. این پژوهش همچنین به تطبیق روشی مشخص برای اندازهگیری کمالگرایی و نگرش نسبت به معلولیت در یک گروه مشخص پرداخت (معلولان ویلچر). در نتیجه نباید یافتهها را به فراتر از این ویژگیها تعمیم داد. برای مثال، ابزار طراحیشده برای اندازهگیری کمالگرایی از نظر محتوا متفاوت هستند و میتوانند روابط متفاوتی با نگرشها داشته باشند. مقیاس نگرش به کاررفته هم آشکار، غیرمستقیم و شامل یک سناریو برای معلولیت فیزیکی بود. همچنین ممکن است یافتهها هنگام استفاده از مقیاسهای نگرشی غیرآشکار، مستقیم و متمرکز بر معلولیتهای مشخص یا انواع دیگر معلولیت تغییر کنند (برای مثال معلولیت ذهنی). این پژوهش همچنین از پاسخهای خودگزارش به سناریوی مفروض استفاده کرد که نباید با رفتار واقعی ترکیب شود. نمونه هم از یک جمعیت دانشجویی انتخاب شد که اکثر آنها زن بودند و در علوم درمانی اجتماعی و بهداشتی تحصیل میکردند. در نتیجه ممکن است این گروه نگرش مثبت بیشتری نسبت به افراد معلول داشته باشند در نتیجه یافتهها را نباید به دیگر جمعیتها تعمیم داد. با درنظر داشتن این موضوع و امید به بهبود زندگی افراد دارای معلولیت، میتوانیم پژوهشهای آینده را آغاز کنیم که به بررسی روابط بین افرادی میپردازند که به واسطهی شغل خود با افراد معلول در تماس هستند (برای مثال، پزشکان، پرستاران و فیزیوتراپیستها).
نتیجهگیری
بر اساس پژوهش فعلی، SPP برای پیشگویی نگرشهای منفی نسبت به افراد معلول مفید است. این یافته میتواند به دلیل استرس عمومی تعامل با دیگران یا باورهای اجتماعی هنگام ارزیابی نگرش به شیوهای غیرمستقیم باشد (برای مثال این درک وجود دارد که افراد نسبت به افراد معلول دارای نگرش منفی هستند).
[2] Barnes and Mercer, Vilchinsky and Findler
[3] Watson
[4] Nota, Santilli, Ginevra & Soresi
[5] Tervo and Palmer
[6] Richardson, Smith and Papathomas
[7] Fazio and Petty
[8] Zanna and Rempel
[9] Hewstone, Stroebe and Jonas
[10] Goodley
[11] Morin, Rivard, Crocker, Boursier and Caron
[12] Wilson and Scior
[13] Antonak and Livneh
[14] Benomir, Nicolson and Beail
[15] Keller and Siegrist
[16] Rosenthal, Chan, Lee, Yuen
[17] Hewitt and Flet
[18] Kiamanesh, Dyregrov, Haavind and Dieserud
[19] Cox , Enns and Clara
[20] این هنجارها بر اساس نسخهی ۴۵ آیتمی از MPS هستند. در نتیجهی مقایسه با هنجارها با استفاده از نسخهی ۱۵ آیتمی به کاررفته در پژوهش فعلی، امتیاز میانگین آیتم بر اساس ضریب ۱۵ بود (تعداد آیتمها به ازای هر زیرمقیاس برای نسخهی طولانیتر MPS).
[21] ما همچنین یک مجموعه از تحلیلهای تکمیلی رگرسیون را انجام دادیم که رگرسیونهای گزارششده در این مقاله را تکرار کردند. این تحلیلهای تکمیلی شامل یک بلوک پیشگویی بود که از جنسیت تشکیل شده بود (کدگذاری ساختگی به صورت مرد = ۰ و زن = ۱). بلوک پیشگوی جنسیتی هم پیشگوی معناداری برای اثر منفی، استرس میانفردی، آرامش و رفتارهای فاصلهگیری نبود (p<0.05؛ واریانس توصیفی برابر با ۱ درصد تا ۲ درصد بود). در این نمونهها هیچ تغییری در نتایج بلوک پیشگوی دوم مشهود نبود این بلوک شامل ابعاد خصلت رفتاری کمالگرایی به علاوهی جنسیت در مقایسه با رگرسیونهای گزارششده در این مقاله بود. با این حال، در صورت شناختهای مثبت، بلوک پیشگوی جنسیتی معنادار بود، F(1,180) = 8.71 , p<0.01 , . زنان شناختهای معنادار مثبت بالاتری را نسبت به مردها گزارش کردند (). برخلاف رگرسیون گزارششده در این مقاله، دومین بلوک پیشگو هم معنادار بود . با اینحال هیچکدام از ابعاد خصلت رفتاری کمالگرایی پیشگوهای منحصربه فرد معناداری برای شناختهای مثبت نبودند
ملاقات با خویشتن