چکیده
گرچه پژوهشهای قبلی نشاندهندهی رابطهی میان پنج معیار شخصیتی بزرگ و خشم هستند، شواهدی که این خصلتهای شخصیتی را به تجربهی خشم ربط میدهند، اندک هستند. پژوهش فعلی به بررسی تأثیر پنج خصلت شخصیتی بزرگ بر تجربهی خشم پس از تحریک در تعامل اجتماعی مرحلهای و تأثیر تفاوتهای حالت بر این آثار رفتاری در یک نمونهی آکادمیک پرداختند. در شرایط جایگاه برابر (N=131 ، ۵۶٪ زن، سن ۱۸ تا ۳۷ سال) شرکتکنندگان توسط شریک خود تحریک شدند؛ در شرایط جایگاه پائین (N=125، ۵۵٪ زن، سن ۱۸ تا ۵۱)، خشم توسط یک آزمایشگر برانگیخته شد. در هردو شرایط، افرادی که عصبیتر هستند، پس از تحریک شدن خشم بیشتری را تجربه کردند. در مقایسه با فرضیهها، هیچ اثر وضعیت یا اثر تعامل بین خصلتهای شخصیتی و شرایط وضعیت بر تجربهی خشم تأثیر نمیگذارند. یافتهها نشاندهندهی اهمیت روان رنجور خویی در درک واکنش افراد نسبت به تحریک احساسی در موقعیتهای اجتماعی مختلف هستند درحالی که جایگاه هیچ تأثیری بر تجربهی خشم نمیگذارد.
مقدمه
خشم، یکی از احساسات متداول در زندگی روزمره است که به دلیل محرکی آزارنده یا خشم در واکنش به رفتار سرزنشوار دیگران برانگیخته میشود (آوریل، ۱۹۸۲؛ وبر[2]، ۲۰۰۴). دلیل خشم همواره یکی از موضوعهای موردعلاقهی دانشمندان بوده است (پیس و لویس[3]، ۲۰۱۵). پژوهشهای قبلی متمرکز بر معیارهای موقعیت (کاپنز و تورلینکس[4]، ۲۰۰۷)، شناختی (آندرسون و بوشمن، ۲۰۰۲؛ دنسون[5]، ۲۰۱۳) و گرایشی (دفنباخر، ۱۹۹۲؛ میلر، زیکنر و ویلسون[6]، ۲۰۱۲) هستند که بر تجربهی خشم افراد تأثیر میگذارند. در پژوهش فعلی بر تأثیر معیارهای موقعیت و گرایشی بر تجربهی خشم ذهنی در تعامل اجتماعی تمرکز میکنیم. همچنین به بررسی تأثیر ابعاد ابتدایی شخصیت (معیارهای گرایشی) بر تجربهی خشم تجربی در یک تعامل اجتماعی پرداختیم؛ در مرحلهی بعدی اثر تفاوتهای وضعیت بین شرکای تعامل (معیارهای موقعیتی)، و آثار تعامل معیارهای موقعیتی و گرایشی بر تجربهی خشم را تست کردیم.
تجربهی خشم و شخصیت
خشم با ابعاد ابتدایی شخصیت (پیس و لویس، ۲۰۱۵؛ سانز، گارسیا- ورا و ماگان[7]، ۲۰۱۰) از جمله پنج معیار بزرگ شخصیتی در ارتباط است (کوستا و مک کری، ۱۹۸۵؛ مک کری و جان[8]، ۱۹۹۲). به ویژه بر اساس شواهد پژوهشی، روانرنجور خویی و خشم دارای همبستگی بالایی هستند (مارتین و همکاران، ۱۹۹۹؛ اوده، رابینسون و ویکوسکی[9]، ۲۰۰۸؛ پیس و لویس، ۲۰۱۵). پژوهشهای متعدد نشاندهندهی رابطهی معکوس بین خشم و سازگاری هستند (ایگان و کمپل، ۲۰۰۹؛ گرازیانو و توبین، ۲۰۰۲؛ مارتین و همکاران، ۱۹۹۹؛ میر و رابینسون، ۲۰۰۴؛ میلر و همکاران[10]، ۲۰۱۲) و پیروی از وجدان و خشم دارای رابطهی منفی با یکدیگر هستند (بورتون، هافتز و هنینگر، ۲۰۰،؛ لی و دو[11]، ۲۰۱۱؛ مارتین و همکاران، ۱۹۹۹). در آخر، همبستگیهای معناداری بین برونگرایی، گشادهرویی و خشم وجود دارد (بتنکورت، تالی، بنیامین و والنتین، ۲۰۰۶؛ دیوید، گرین، مارتین و سالس[12]، ۱۹۹۷؛ مارتین و همکاران، ۱۹۹۹؛ میلر و همکاران، ۲۰۱۲).
بخش زیادی از پژوهشها نشان میدهند، گرایشهای شخصیتی به تأثیر حالت روحی ربط دارند (برای مثال لجر، چارلز، توریانو و آلمیدا، ۲۰۱۶: زاجنکوفسکی، گورینسکا و وینوسکی[13]، ۲۰۱۲). روانرنجورخویی هم به سطوح بالای واکنشپذیری ربط دارد (بولگر و اسکلینیگ، ۱۹۹۱[14]) و یکی از ابعاد آن «عداوت خشمگینانه» به عنوان یکی از تجربههای مکرر و شدید خشم تعریف میشود (کوستا جی آر و مک کری، ۱۹۹۲). عصبی بودن و رنجورخویی هم دارای رابطهای قوی با تأثیر منفی در یک موقعیت مشخص مثل احساس خشم، ترس، اندوه، گناه و شرم است (کوستا جی آر و مک کری، ۱۹۹۲؛ دیوید و همکاران، ۱۹۹۷). سازگاری هم میتواند نشانهی تمایلهای درونی به تنظیم خشم و نامیدی باشد. از طرفی افراد به شدت سازگار در کنترل خشم خود مهارت بالایی دارند (گرازیانو، جنسن- کمپل و هر، ۱۹۹۶). از طرفی سازگاری با نحوهی ادراک و واکنش افراد به موقعیتهای متعارض مرتبط است (گرازیانو و همکاران، ۱۹۹۶؛ جنسن کمپل و گرازیانو، ۲۰۰۱؛ جونز، میلر و لینام، ۲۰۱۱). تعداد کمی از پژوهشها به رابطهی بین روانرنجور خویی و سازگاری با اثر منفی در زندگی روزمره اشاره کردهاند (گیاکوبی، هاسنبلاس و فرای[15]، ۲۰۰۵؛ سالس، گرین و هیلیس، ۱۹۹۸). جنسن کمپل، ناک، والدریپ و کمپل (۲۰۰۷) بر تأثیر پنج خصلت بزرگ بر وضعیت خشم هنگام روبهرو شدن با ناامیدی در یک طرح آزمایشی تمرکز کردند. در این پژوهش، شرکتکنندگان رسالهای را نوشته و بازخوردهای مثبت یا منفی را از شرکتکنندگان مجازی دریافت کردند (جنسن کمپل و همکاران، ۲۰۰۷). این نتایج نشان میدهند پیروی از وجدان دارای رابطهای منفی با خشم خودگزارشی است درحالی که روانرنجورخویی هیچ رابطهی معناداری با خشم خودگزارشی ندارد. همچنین وقتی ویژگی پیروی از وجدان پائین باشد، سازگاری دارای رابطهای مثبت با خشم خودگزارش است (جنسن کمپل و همکاران، ۲۰۰۷). در مقابل، بر اساس پژوهش روی خشم روزانه با استفاده از روششناسی، هیچ رابطهی معناداری بین ویژگیهای شخصیتی و شدت خشم ذهنی وجود ندارد (کاشدان، گودمن، مالارد و دیوال[16]، ۲۰۱۶).
در مجموع، شواهد پایدار نشان میدهند روان رنجورخویی، سازگاری و پیروی از وجدان با خشم در ارتباط هستند. رابطهی بین ویژگیهای شخصیتی و تجربهی خشم در یک موقعیت مشخص گستردگی کمتری دارد و یافتهها ناسازگار هستند.
شخصیت، وضعیت اجتماعی و خشم موضعی
پژوهشهای قبلی نشان میدهند تجربهی مؤثر، به ویژه تجربهی ذهنی خشم بسته به وضعیت اجتماعی افراد متغیر است (کلتنر، یانگ، هیری، اومیگ و مونارچ، ۱۹۹۸، کمپر[17]، ۱۹۹۱) به طوری که کودکان و بزرگسالان در وضعیت اجتماعی اقتصادی پائین، حالتهای منفی بیشتری را نسبت به افراد در جایگاه اجتماعی اقتصادی بالاتر تجربه میکنند (هچت، ایندربیتزن و بوکوفسکی، ۱۹۹۸؛ لینک، لنون و دوهرنوند، ۱۹۹۳[18]). پژوهش دربارهی اثر جایگاه اجتماعی بر تعاملهای اجتماعی در زمینهی خشم، زمینهی پژوهشی جدیدی است (تیدنز[19]، ۲۰۰۱). این پژوهشهای اولیه نشان میدهند در جوامع غربی افراد در موقعیتهای اجتماعی پائین، خشم کمتری را نسبت به افراد در جایگاه بالاتر تجربه میکنند (آندرسون، لانگنر و کلتنر، ۲۰۰۱؛ تایدنز، ۲۰۰۱، پارک و همکاران، ۲۰۱۳ را هم برای نتایج متفاوت ببینید[20]). لانگنر و کلتنر (۲۰۰۸) نشان میدهد افراد در موقعیتها و جایگاههای پائینتر کمتر از افراد در موقعیتهای اجتماعی بالاتر خشم را تجربه میکنند. هم راستا با دیدگاههای تئوری که جایگاه از شخصیت افراد سرچشمه میگیرد، برخی پژوهشگرها تلاش برای رسیدن به جایگاه را به ویژگیهای شخصیتی ربط میدهند (آندرسون، جان، کلتنر و کرینگ، ۲۰۰۱؛ مازور، ۱۹۸۵).
آندرسون، جان و همکاران (۲۰۰۱)، برونگرایی را به دستیابی به جایگاه اجتماعی در یک گروه حضوری ربط میدهند. بررسی دیگری، جایگاه قربانی محیط کار را به برونگرایی، روان رنجورخویی و پیروی از وجدان ربط میدهد به طوری که قربانیها معمولا استقلال و ثبات احساسی کمتری دارند و نسبت به غیرقربانیها بیشتر از وجدان پیروی میکنند (کوین، سیگن و رندال[21]، ۲۰۰۰). بر اساس این نتایج، برخی خصلتهای شخصیتی به جایگاه واقعی در موقعیت اجتماعی وابسته هستند. علاوه بر این، برونگرایی، روان رنجورخویی و پیروی از وجدان میتوانند بر ادراک شریک تعامل ز تفاوتهای جایگاه در موقعیتهای اجتماعی تأثیر بگذارند. از آنجا که برونگراها مهارت اجتماعی و توانایی بیشتری برای سازگاری با موقعیتهای اجتماعی دارند (کوستا جی آر و مک کری، ۱۹۹۲)، در موقعیت تعامل اجتماعی خشم کمتر از درونگراها تحت تأثیری تفاوتهای جایگاه قرار میگیرند. پیروی از وجدان در افراد هم تابع قوانین و نقشهای از پیشتعیینشده است در حالی که افراد عصبی بیشتر در معرض آسیب معیارهایی مثل استرس، اضطراب و خودآگاهی قرار دارند (کوستا جی آر و مک کری، ۱۹۹۲). سازگاری یکی از ویژگیهای شخصیتی است که نقشی حیاتی در روابط میانفردی ایفا میکند (کوستا جی آر و مک کری، ۱۹۹۲). در نتیجه میتوان گفت در تعاملهای اجتماعی زمینهساز خشم، افراد سازگارتر کمتر تحت تأثیر تفاوتهای جایگاه قرار میگیرند زیرا معمولا رفتار اجتماعی بهتری دارند. بر اساس این نکات تئوری، افراد تابع وجدان، برونگرا، عصبی و کمتر سازگار نسبت به افراد کمتر تابع وجدان، درونگرا، سازگار یا دارای ثبات احساسی، تفاوتهای جایگاه اجتماعی را بیشتر احساس میکنند.
به طور کلی، پژوهشهای اخیر و چارچوبهای تئوری شالودهی این حوزهی بررسی نشان میدهند جایگاه تأثیر زیادی بر چگونگی تجربهی خشم در افراد با جایگاه اجتماعی پائین میگذارد. علاوه بر این، خصلتهای شخصیتی میتوانند تأثیر جایگاه بر تجربهی خشم در افراد وظیفهشناس، برونگرا، عصبی و دارای سازگاری پائین را تعدیل کند. این دسته افراد معمولا تفاوتهای جایگاه را بیشتر حس میکنند و در نتیجه خشم بیشتری را تجربه میکنند.
پژوهش فعلی
بخش زیادی از پژوهشهای مربوط به این حوزه به بررسی رابطهی بین ابعاد شخصیتی و تجربهی خشم در سطح خصلت رفتاری پرداختهاند. با این حال، شواهد مربوط تأثیر شخصیت بر خشم موضعی و هنگام روبهرو شدن با تحریکهای واقعی در یک زمینهی آزمایشگاهی بسیار اندک هستند. اولین هدف اصلی پژوهش فعلی بررسی رابطهی بین پنج خصلت شخصیت بزرگ و تجربهی خشم در یک موقعیت واقعی است. دومین هدف، بررسی اثر تفاوت جایگاه بر تجربهی خشم موضعی در یک موقعیت اجتماعی مشخص است. هدف سوم، بررسی تأثیر قابل پیشبینی تفاوت جایگاه بر تجربهی خشم و تعدیل آن بر اساس خصلتهای شخصیت است. برای رسیدن به این اهداف، یک بررسی شبه آزمایشی را برای بررسی اثر شخصیت بر تجربهی خشم ذهنی پس از قرار گرفتن در یک موقعیت اجتماعی مرحلهای با و شرط اجرا کردیم که از نظر جایگاه هدف خشم متفاوت بودند. در شرایط جایگاه برابر، هدف خشم شرکتکنندهی دیگری بود، که جایگاه برابری با شرکتکنندهی فعلی داشت. در شرایط جایگاه پایین، در صورتی که خشم باعث ایجاد شکاف جایگاه بین شرکتکنندگان (که جایگاه پائینتری داشتند) و آزمایشگر ( که جایگاه بالاتری داشت) میشد، آزمایشگر هدف قرار میگرفت. همچنین فرض کردیم روان رنجورخویی، سازگاری و وظیفهشناسی و پیروی از وجدان به تجربهی خشم ذهنی ربط دارند و افرادی که در معیارهای رنجورخویی امتیاز بالا و در سازگاری و پیروی از وجدان امتیاز بالایی کسب کرده بودند، خشم بیشتری را پس از فراهم شدن زمینه تجربه میکنند.
ما همچنین پیشبینی کردیم که تفاوتهای جایگاه بر تجربهی خشم تأثیر میگذارند به طوری که افراد در جایگاه اجتماعی برابر، خشم موضعی بیشتری را نسبت به افراد در جایگاه اجتماعی پائینتر تجربه میکنند. علاوه بر این به بررسی تعامل آثار بین تفاوت جایگاه و ابعاد شخصیتی بر خشم موضعی پرداختیم. انتظار داریم افراد عصبی، سازگار، تابع وجدان و درونگرا بیشتر از افراد کمتر تابع وجدان، سازگار، دارای ثبات احساسی و برونگرا تحت تأثیر تفاوت جایگاه قرار بگیرند.
روش
روال و شرکتکنندگان
شرکتکنندگان از طریق کمپین آگهی و دورههای مختلف دانشگاه XXX انتخاب شدند. شرکتکنندگان مقطع کارشناسی از تمام رشتهها به غیر از روانشناسی واجد شرایط شرکت بودند و پیشنهاد رسید ۵۰ یورویی کتابفروشی آنلاین را به عنوان پاداش دریافت کردند (تقریبا معادل با ۶۸ دلار). اندازهی نمونه برای شرایط جایگاه برابر، ۱۳۱ دانشجو (۵۶ درصد زن) و اندازهی نمونهی اولیه برای شرایط جایگاه پائین، ۱۲۵ دانشجو (۵۵ درصد زن) بود. با اینحال، باید دادهها را از ۱۸ شرکتکنندهی تحلیل جدا کنیم: دوازده شرکتکننده (هشت زن، چهار مرد) باید به دلیل نقص در روال تست، کنار گذاشته میشدند. به این ترتیب ۲۳۸ شرکتکننده (۱۱۹ شرکتکننده از هر شرایط) با سنین بین ۱۸ تا ۵۱ سال (۱۲۷ زن، میانگین سنی -۲۳.۴۹ سال، انحراف استاندارد = ۴.۱۷) برای تحلیلهای آماری نهایی باقی ماندند. پروتکل پژوهش تابع اصول اظهارنامهی هلسینکی بود و توسط کمیتهی اخلاق محلی به تصویب رسیده بود (تصمیم BB ۱۰/۲۵). در هردو شرایط، شرکتکنندگان به صورت تصادفی به یک طرح آزمایشی ۲ (جنسیت شرکت کننده) ۲ (جنسیت هدف خشم) تخصیص یافتند.[22]
برای ایجاد یک موقعیت خشم معتبر، شرکتکنندگان دربارهی هدف نهایی بررسی فریب داده شدند[23]، که با عنوان بررسی «مهارتهای حل مسئله و شخصیت» برای آن تبلیغ شده بود. دو شرکتکننده (شرکتکننده و شخص تحریککنندهی خشم) به صورت همزمان در شرایط جایگاه برابر تست شدند در حالی که آزمایشگر در شرایط جایگاه پائینتر، نقش هدف خشم را ایفا میکرد. پنج دانشجوی کارشناسی روانشناسی (سه زن، دو مرد) نقش مقابل را در شرایط جایگاه برابر و چهار شرکتکنندهی سال چهارمی هم نقش آزمایشگر را در شرایط جایگاه پائین ایفا کردند. ما هم از روال برانگیختگی تطبیق یافته از دنسون، وایت و واربورتن (۲۰۰۹) برای برانگیختن خشم استفاده کردیم. تحت هر دو شرایط شرکتکنندگان روی تست حل مسئلهی کامپیوتری تحت فشار زمانی کار کردند. شرکتکنندگان در حین کار روی این وظایف، به صورت پیوسته توسط هدف خشم مورد آزار قرار گرفتند. هدف خشم برای این کار از سناریوی استاندارد رفتارها استفاده کرد (از جمله تفکر با صدای بلند، ایجاد همهمه و رفتارهای پرسروصدا). سپس به شرکتکنندگان گفته شد عملکرد زیرمیانگین داشتند و نتیجهی ضعیف عملکرد خود را دریافت کردند. برای توضیحات دقیق دربارهی القای خشم و پروتکل بررسی کامل، پفیلر، ونزل، وبر و کوبیاک[24]، ۲۰۱۷ را ببینید.
مقیاسها
خشم ذهنی خودگزارشی، با استفاده از تطبیق آلمانی (شونکمزگر، هوداپ و اسپیلبرگر[25]، ۱۹۹۲) از نسخهی وضعیت مقیاس ۱۰ آیتمی مجموعهی ابراز خشم مزمن، موضعی (STAXI؛ اسپیلبرگر، ۱۹۸۸) اندازهگیری شد. شرکتکنندگان بر اساس یک مقیاس چهار نقطهای نشان دادند چه احساسی دارند («من خشمگینم»، «من عصبانی هستم») این مقیاس از ۱ («به هیچ عنوان») تا ۴ («بسیار زیاد») متغیر بود. برای پوشش موضوع بررسی (خشم)، از هفت آیتم پرکننده استفاده شد. بازهی بین ارزیابی پس از تحریک و قبل از روال راهاندازی تقریبا ۱۰ دقیقه بود. شرکتکنندگان این ارزیابی را دو مرتبه تکمیل کردند: (ارزیابی پایه (قبل از تجربهی خشم) و ارزیابی پس از تحریک (بلافاصله پس از تجربهی خشم).
پنج خصلت رفتاری بزرگ با استفاده از تطبیق آلمانی مقیاس ۱۰ آیتمی از مجموعهی Big Five ارزیابی شدند (BFI-10: رامسدت و جان[26]). BFI-10 به ارزیابی پنج دامنهی شخصیتی گسترده شامل پیروی از وجدان، رنجورخویی، سازگاری، برونگرایی و باز بودن پرداختند که هر کدام دارای دو آیتم بودند. شرکتکنندگان سطح سازگاری با هر عبارت را با استفاده از مقیاس پنج نقطهای لیکرت بیان کردند که از ۱ («قویا مخالف») تا ۵ («قویا موافق») متغیر بود. برای بررسی فعلی، تنها بر مقیاسهای رنجورخویی، پیروی از وجدان، برونگرایی و سازگاری تمرکز کردیم. در پژوهش فعلی، ضریب قابلیت اطمینان اسپیرمن، براون برای مقیاسهای دو آیتمی (اسینگا، گرونهویس تی و جی، ۲۰۱۳[27]) برای دامنههای شخصیتی محاسبه شدند(جدول ۱).
تحلیل دادهها
تحلیلهای آماری با استفاده از STATA 13 (STATA، StataCorp LP، ایستگاه کالج، تگزاس، ایالات متحدهی آمریکا) اجرا شدند. برای بررسی تأثیر شخصیت بر تجربهی خشم ذهنی، به پیادهسازی تحلیل رگرسیون سلسلهمراتب پرداختیم. از آنجا که پژوهشهای قبلی نشان دادند جنسیت و جایگاه میتوانند متغیرهای ترکیبی باشند (ایگلی، ۱۹۸۳)، جنسیت شرکتکنندگان و اهداف خشم به عنوان متغیرهای کمکی کنترل شدند و ما هم خشم را در گام اول کنترل کردیم. آثار اصلی رنجورخویی، سازگاری، پیروی از وجدان، برونگرایی، باز بودن و جایگاه هم در گام دوم وارد شدند؛ محصولات عرضی بین جایگاه و هر خصلت شخصیتی در گام سوم وارد شدند. تمام متغیرهای پیوسته به شکل استاندارد درآمدند و سپس شرایط تعامل به عنوان محصول متغیرهای استاندارد ایجاد شدند. تعاملها هم بر اساس مقادیر متغیرهای تعدیلکننده ( از میانگین) با استفاده از روشهای پریچر، کوران و بائر (۲۰۰۶) بررسی شدند.
نتایج
جدول ۱ نشاندهندهی مقادیر میانگین، انحرافهای استاندارد و روابط بین متغیرهای مسئله است. برای بررسی اثر تحریک بر خشم ذهنی، یک زوج تست t اجرا شد. پس از آنکه شرکتکنندگان در معرض القای خشم قرار گرفتند، سطوح بالای خشم را نسبت به سطح پایه گزارش کردند ().
برای تست آثار پیشبینیشدهی جایگاه و خصلتهای شخصیتی بر تجربهی خشم خودگزارش پس از تحریک، یک تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی اجرا شد (جدول ۲). خشم در مرحلهی پایه و جنسیت به شکل معناداری برای واریانس خشم پس از تحریک محاسبه شدند (). در نظر گرفتن آثار اصلی خصلتهای شخصیتی و شرایط جایگاه در گام دوم منجر به افزایش معنادار در واریانس توصیفی شد (). روان رنجورخویی هم دارای رابطهای معناداری با تجربهی خشم ذهنی بود (). برونگرایی، سازگاری، پیروی از وجدان، باز بودن و شرایط جایگاه دارای رابطهی معناداری با تجربهی خشم ذهنی نبودند. درنظر گرفتن تعامل بین جایگاه و ویژگیهای شخصیتی در گام سوم هم منجر به افزایش معنادار در واریانس تعریفی نشدند ().
بحث
در بررسی فعلی، به بررسی تأثیر خصلتهای شخصیتی و تفاوت جایگاه بر تجربهی خشم در موقعیت اجتماعی پرداختیم. همانطور که میدانید، تجربهی فعلی اولین پژوهش تجربی از اثر خصلتهای رفتاری بر تجربهی خشم موضعی است که در آن جایگاه فرد تحریککنندهی خشم در تعامل اجتماعی دستکاری شد.
ما متوجه شدیم رنجورخویی و عصبی بودن دارای همبستگی مثبت و قوی با خشم موضعی است در حالی که بر اساس یک گزارش، سازگاری دارای رابطهی منفی با تجربهی خشم بود. در مقایسه با پیشبینیها، هیچ اثری برای پیروی از وجدان، برونگرایی یا شرایط جایگاه و هیچ اثری هم برای باز بودن یا آثار تعاملی بین متغیرهای شخصیت و شرایط جایگاه به دست نیامدند. یافتههای ما بازتابی از پژوهشهای گذشته دربارهی تجربهی خشم در سطح خصلت رفتاری هستند که نشان میدهند تجربهی خشم تحت تأثیر پنج خصلت رفتاری بزرگ قرار دارد (مارتین و همکاران، ۱۹۹۹؛ پیس و لویس، ۲۰۱۵). روابط بین رنجورخویی و تجربهی خشم موضعی سازگار با گزارشهای گذشته دربارهی رابطهی مثبت بین عصبی مزاجی و اثر منفی است (دیوید و همکاران، ۱۹۹۷). پژوهشهای جدید نشان میدهند افرادی که درجهی رنجورخویی بالایی دارند، چه در شرایط آزمایشگاهی (گراس، سوتون و کتلار، ۱۹۹۸) چه در زندگی روزمره (بولگر و اسکیلینگ، ۱۹۹۱) بیشتر نسبت به القای احساسات منفی واکنش نشان میدهند). این یافتهها نشان میدهند افراد عصبیتر بیشتر در معرض تجربهی خشم موضعی قرار دارند زیرا به طور کلی بیشتر نسبت به عوامل منفی واکنش نشان میدهند (اود و همکاران، ۲۰۰۸). علاوه بر این، پژوهشهای قبلی نشاندهندهی رابطهی معکوس بین سازگاری و تجربهی خشم هستند (ایگان و کمپل، ۲۰۰۹؛ گرازیانو و توبین، ۲۰۰۲؛ مارتین و همکاران، ۱۹۹۹؛ میر و رابینسون، ۲۰۰۴) و نشان میدهند افراد ناسازگار بیشتر در معرض تحریکها قرار دارند (مارتین و واتسون، و وان، ۲۰۰۰؛ میلر و همکاران، ۲۰۱۲؛ رابینسون و ویلکوفسکی، ۲۰۱۰) و در صورت مشاهدهی رفتار ناعادلانه، تمایل به مشارکت در اقدامهای تلافیجویانه دارند (جونز و همکاران، ۲۰۱۱؛ اسکارلیکی، فولگر و تسلوک، ۱۹۹۹).پژوهش فعلی نمیتواند این یافتهها را منعکس کند.
جدول ۱
میانگین، انحراف استاندارد تجربهی خشم و پنج خصلت بزرگ شخصیت و همبستگی میان آنها
M(SD) | خشم پایه | خشم پس از تحریک | O | C | E | A | N | |
خشم پایه | 10.95 (2.14) | 0.83 | 0.31*** | 0.03 | -0.01 | 0.01 | -0.19 | 0.12 |
خشم پس از تحریک | 13.40 (4.34) | 0.40*** | 0.90 | 0.04 | 0.05 | 0.08 | -0.13 | 0.20* |
باز بودن (O) | 3.89 (0.93) | -0.09 | -0.05 | 0.57 | -0.07 | 0.03 | 0.22* | 0.14 |
پیروی از وجدان (C) | 3.38 (0.90) | -0.02 | 0.06 | 0.12 | 0.52 | 0.19* | 0.12 | 0.02 |
برونگرایی (E) | 3.23 (1.07) | 0.18* | 0.05 | 0.26** | -0.07 | 0.81 | -0.16 | -0.22* |
سازگاری (A) | 3.56 (0.77) | -0.11 | -0.16 | -0.01 | 0.30*** | -0.30*** | 0.44 | 0.04 |
رنجورخویی (N) | 2.89 (0.99) | 0.06 | 0.24** | -0.04 | -0.02 | -0.25** | -0.05 | 0.75 |
نکته. همبستگیهای برای شرایط جایگاه یکسان، زیرقطری گزارش شدند، همبستگیها برای شرط جایگاه پائین، بالای قطر گزارش شدند.
آلفای کرونباخ (خشم پایه، خشم پس از تحریک) و ضرایب اسپیرمن- براون (خصلتهای شخصیتی) هم به صورت ایتالیک قطری گزارش شدند. *p<0.05، **p<0.01، ***p<0.001.
جدول ۲
تحلیل رگرسیون چندگانهی سلسلهمراتبی تجربهی خشم ذهنی را از خصلتهای رفتاری و شرط جایگاه را برای خشم پایه و جنسیت پیشبینی میکند
گام ۱ | گام ۲ | گام ۳ | |
خشم پایه | 0.39* | 0.34* | 0.35* |
جنسیت شرکتکننده | 0.03 | -0.04 | -0.04 |
جنسیت تحریککننده | -0.10 | -0.10 | -0.09 |
شرط جایگاه | -0.06 | -0.06 | |
باز بودن | -0.01 | -0.08 | |
پیروی از وجدان | 0.10 | 0.24 | |
برونگرایی | -0.11 | -0.27 | |
سازگاری | 0.05 | -0.05 | |
رنجورخویی | 0.21* | 0.28 | |
جایگاه باز بودن | 0.07 | ||
جایگاه پیروی از وجدان | -0.14 | ||
جایگاه برونگرایی | 0.11 | ||
جایگاه سازگاری | 0.17 | ||
جایگاه رنجورخویی | -0.08 | ||
0.149** | 0.205** | 0.211** | |
تغییر | 0.056* | 0.006 |
نکته. N=238. تمام متغیرهای پیوسته استانداردسازی z بودند. *p<0.001، **p<0.01
در مقایسه با پژوهش گذشته، رابطهای بین پیروی از وجدان و خشم موضعی پیدا نکردیم (جنسن کمپل و همکاران، ۲۰۰۷). کوستا جی آر و مک کری (۱۹۹۲) معتقدند افرادی که به شدت تابع وجدان خود هستند معمولا در تنظیم احساسات و کنترل خود عملکرد خوبی دارند و بنابراین بیشتر قادر به تنظیم و کنترل خشم خود خواهند بود. با اینحال یافتههای ما چنین رابطهای را بین پیروی از وجدان و سازگاری با خشم موضعی در تعامل اجتماعی آزمایشی نشان نمیدهند. یکی از توصیفهای احتمالی میتواند تغییرپذیری رابطهی بین خصلتهای شخصیتی و خشم موضعی در موقعیتهای مختلف باشد (زاجنکوفسکی و همکاران، ۲۰۱۲). علاوه بر این، ممکن است معیارهای دیگری مثل تخصیص محرک خشم در شدت تجربهی خشم سهیم باشند (برای مثال، کاشدان، بارت و مک نایت، ۲۰۱۵). پژوهشهای آینده باید به بررسی تأثیر این معیارها بر شدت خشم در یک موقعیت اجتماعی بپردازند.
آندرسون، جان و همکاران (۲۰۰۱) معتقدند تفاوتهای جایگاه ادراکی تا اندازهای ناشی از شخصیت افراد هستند و فرض میکنیم خصلتهای رفتاری بر چگونگی تأثیر تفاوتهای جایگاه بر افراد، تأثیر بگذارند. با این حال، نتایج پژوهش فعلی هیچ مدرکی را دال بر این دیدگاه ارائه نمیکند و هیچ اثر تعاملی را بین شخصیت و جایگاه نشان نمیدهند. ما همچنین هیچ رابطهای را بین جایگاههای مختلف هدف خشم و تجربهی خشم موضعی پیدا نکردیم. در نتیجه نمیتوانیم یافتههای قبلی را منعکس کنیم که نشان میدهند افراد در جایگاه پائینتر، خشم کمتری را در مقایسه با افراد در جایگاههای بالاتر تجربه میکنند (لانگنر و کلتنر، ۲۰۰۸؛ تایدنز، فیشر و مانستید، ۱۹۹۸). با این حال، در یک پژوهش مرتبط متوجه شدیم موقعیتهای جایگاه تأثیر عمیقی بر نحوهی واکنش به خشم دارند (XXX): داشتن جایگاه پائینتر نسبت به هدف خشم منجر به واکنش کمتر به خشم و بازدارندگی بیشتر میشود، در حالی که جایگاه پائینتر، واکنشهای مطیعانهای را نسبت به خشم به دنبال دارد. با توجه به این یافتهها، میتوان گفت، موقعیتهای جایگاه هیچ تأثیری بر چگونگی احساس خشم ندارند اما بر چگونگی واکنش به آن تأثیر دارند.
محدودیتها
یکی از محدودیتهای پژوهش فعلی این است که در نبود شرایط جایگاه بالا (جایگاهی که در آن شخص شرکتکننده خود را در جایگاه بالاتری نسبت به هدف خشم میبیند)، تنها نتایج مرتبط با تأثیر جایگاه برابر و پائینتر به دست آمدند. پژوهشهای قبلی در رابطه با تأثیر تفاوت جایگاه بر تجربهی خشم، آثاری را بر بررسی تجربهی خشم افراد در مقایسه با شرایط جایگاه پائین و بالا نشان دادهاند (کلتنر، آندرسون و گرونفلد، ۲۰۰۳). میتوان گفت، نبود شرایط جایگاه بالا در بررسی فعلی منجر به محدود کردن اثر شرایط جایگاه میشود؛ به همین دلیل اثر تعامل بین تفاوتهای جایگاه و شخصیت (جایگاه بالا در مقابل جایگاه پائین) را نمیتوان در طرح فعلی بررسی به دست آورد. پژوهشهای بیشتری برای بررسی آزمایشی رابطهی بین آثار شخصیت و تعدیل تفاوتهای جایگاه و تأثیر آن بر وضعیت لازم هستند.
محدودیت دوم این بود که شرط جایگاه تصادفی نبود و به صورت یک متغیر شبه آزمایشی در بررسی فعلی به کار رفت. با این حال، با توجه به مشاهدهی آثار جایگاه در واکنش خشم در پژوهش فعلی (XXX)، این انتخاب روششناسی را مناسب میدانیم. یکی از محدودیتهای دیگر این بود که شاخص قابلیت اطمینان اندازهگیری شخصیت (BFI-10) به دلیل نتیجهی اندازهگیری دو آیتمی، نسبتا کوچک بود. میتوان گفت سازگاری داخلی پائین برای اندازهگیری شخصیت منجر به محدود شدن نتایج میشود. با این حال، BFI-10 با بررسیهای مختلف معتبرسازی میشود (رامستدت و جان، ۲۰۰۵، ۲۰۰۷) و نشاندهندهی اعتبار بالا برای مقیاسهایی است که از آیتمهای بیشتری برای هر خصلت استفاده کردهاند (برای مثال هان، گاتسچلینگ و اسپیناث، ۲۰۱۲). همچنین در بازههای بسیاری کوتاه، مقیاسهای سازگاری داخلی میتوانند قابلیت اطمینان را دست کم بگیرند. پژوهشهای بیشتر همراه با ابزارهای قابل اطمینان، برای بررسی تأثیر شخصیت بر تجربهی خشم موضعی لازم هستند. با اینکه اندازهی تأثیر یافتههای نسبتا اندک است، پژوهشهای دیگری که به بررسی تأثیر خصلتهای شخصیتی بر تجربهی خشم (جنسن کمپل و همکاران، ۲۰۰۷) یا اثر خصلتهای شخصیتی بر رفتار فعلی (بک، اسکومکل و اگلوف، ۲۰۰۹) اختصاص دارند، اندازههای تأثیر قابل مقایسهای را گزارش دادهاند (r<0.35).
نتیجهگیری
به طور کلی، یافتهها نشاندهندهی اهمیت رنجورخویی در درک واکنش افراد به تحریکها در موقعیتهای اجتماعی است. همچنین شواهدی پیدا کردیم که نشاندهندهی تأثیر مثبت رنجورخویی بر تجربهی خشم موضعی هستند و این احتمال را منعکس میکنند که افراد در موقعیت عصبی شدیدتر، بیشتر نسبت به القای احساسات منفی در تعاملهای اجتماعی نزدیک به تجربههای زندگی روزمره، واکنش نشان میدهند.
تعریف منافع متضاد
مؤلفان هیچ منافع متضادی را در رابطه با پژوهش، تألیف و انتشار این مقاله گزارش نکردند.
سرمایهگذاری
مؤلفان از پشتیبانی مالی پژوهش این مقاله پرده برداشتند: این پژوهش تحت پشتیبانی مؤسسهی پژوهشی جرمن است (شمارهی مجوز KU 2465/1-2).
ضمیمهی الف. تجربهی خشم در تعامل اجتماعی
الف. ۱. پروتکل پژوهشی بررسی کامل
هر دو آزمایش بخشی از یک پروژهی پژوهشی جامع در رابطه با پرسشهای پژوهشی مختلف بودند. شرکتکنندگان در هر دو آزمایش به صورت تصادفی به یک طرح آزمایشی ۲ (جنسیت شرکتکننده) ۲ (جنسیت عامل تحریک خشم) ۲ (استراتژی نشخوار) تخصیص یافتند. ما بر اثر جایگاه و خصلتهای شخصیتی در فاز القای خشم متمرکز هستیم. یک مجموعهی مرتبط اما مجزای پرسش پژوهشی در رابطه با اثر استراتژی نشخوار بر رفتار خودگزارشی خشم و همچنین تأثیر جایگاه، جنسیت و استراتژی نشخوار بر رفتار خشم گزارش شدند.
الف.۲. روال
در آزمایش ۱ (شرط جایگاه برابر)، دو شرکتکننده (شرکتکننده و عامل خشم) به صورت همزمان تست شدند؛ در آزمایش ۲، آزمایشگر نقش عامل تحریک خشم را ایفا کرد. پنج دانشجوی روانشناسی (سه زن، دو مرد) نقش طرف مقابل را در آزمایش ۱ ایفا کردند و چهار دانشجوی سال چهارمی هم نقش آزمایشگر را در آزمایش ۲ ایفا کردند.
الف.۳. القای خشم
برای القای خشم، از یک روال تحریک تطبیق یافته از دنسون و همکاران (۲۰۰۹) استفاده کردیم: برای شروع، شرکتکننده ملزم به انجام تست حل مسئلهی کامپیوتری شامل سه بلوک آناگرام با افزایش درجهی سختی، شد. آزمایشگر از شرکتکنندهها خواست تست را در ۱۵ دقیقه با تمرکز و بدون سر و صدا انجام دهند و بهترین تلاش خود را به کار بگیرند. در آزمایش ۱ (شرط جایگاه برابر)، شرکتکنندگان توسط یک شرکتکنندهی مقابل مورد آزار قرار گرفتند. این شرکتکننده از یک سناریوی استاندارد شامل رفتارهای آزاردهندهی پیوسته مثل تفکر با صدای بلند، ایجاد همهمه و دیگر رفتارهای پرسروصدا استفاده کرد. سپس به شرکتکننده گفته شد، عملکرد او زیر سطح میانگین است در حالی که شخص آزارگر نتیجهی خوبی را به دست آورد و به خاطر عملکرد خوب از سوی آزمایشگر ستایش شد. در آزمایش ۲ (شرط جایگاه پائین)، روالهای یکسان هستند مگر اینکه آزمایشگر گمراهکننده و پرسروصدا باشد. به طور مشابه، هنگام ارائهی بازخورد دربارهی نتایج وظیفه،آزمایشگر به شرکتکننده گفت عملکرد او در مقایسه با دیگر افراد همسن و سالش، زیرسطح میانگین است. پس از فاز القای خشم، شرکتکنندگان واردا به نشخوار دربارهی تجربیات خود در طول وظیفهی کامپیوتری به مدت ده دقیقه شدند.
الف.۴. روال راهاندازی
ما در مرحلهی بعد به واکنشهای رفتاری شرکتکننده نسبت به خشم علاقهمند شدیم. در آزمایش ۱ (شرط جایگاه برابر)، شخص مقابل بر اساس یک سناریوی استاندارد با شرکتکننده، مکالمهای تحریکآمیز را دربارهی نتایج تست آغاز کرد. در آزمایش ۲ (شرط جایگاه پائین)، آزمایشگر مکالمهی تحریکآمیز را بر اساس سناریوی استاندارد مشابهی آغاز کرد. زمان میانگین برای تعامل ۴.۵ دقیقه بود (M=273.38 s، SD=126.36) و تجربهی خشم شرکتکنندگان و واکنشهای خشم رفتاری در طول روال راهاندازی برای رتبههای ناظر از واکنش خشم، ثبت شدند. آزمایشگر و طرف مقابل شرکتکننده هم با دقت بالا برای رعایت سازگاری عملکرد آموزش دیدند، آموزش شامل ارائهی بازخورد ویدئویی برای اطمینان از پیروی از سناریوی تحریک استاندارد بود. در طول دورهی کامل پژوهشی، رفتار آزمایشگر و شرکتکننده از طریق بازخورد ویدئویی برای اطمینان از حفظ رفتار پیوسته در طول جلسات آزمایشی، تحت نظارت قرار گرفتند.
الف. ۵. جلسهی توجیهی
پس از پایان آزمایش، شرکتکنندگان دربارهی ماهیت واقعی آزمایش توجیه شدند. شرکتکنندگان پرسشنامههای شخصیتی متفاوت از جمله خودگزارشهای واکنش خشم را بر اساس رفتارهای خود در طول روال تحریک، تکمیل کردند.
الف.۶. درنظر گرفتن ماتریس همبستگی سوم
جدول ۳
میانگین، انحراف استاندارد و همبستگیهای میانی تجربهی خشم و پنج خصلت شخصیتی عمده
خشم پس از تحریک | O | C | E | A | N | |
خشم پایه | 0.37*** | -0.031 | -0.009 | 0.123 | 0.120 | 0.071 |
خشم پس از تحریک | -0.010 | 0.055 | 0.077 | -0.135* | 0.211** | |
باز بودن | 0.025 | 0.148* | 0.097 | 0.040 | ||
پیروی از وجدان | 0.067 | 0.218*** | -0.001 | |||
برونگرایی | -0.221*** | -0.233*** | ||||
سازگاری | -0.012 |
نکته. O = باز بودن، C = پیروی از وجدان، E = برونگرایی، A = سازگاری، و N = رنجورخویی. *p<0.05، **p<0.01، ***p<0.001
الف.۷. در نظر گرفتن خشم مزمن در رگرسیون سلسلهمراتبی
جدول ۴
تحلیل رگرسیون چندگانهی سلسلهمراتبی برای پیشبینی تجربهی خشم ذهنی از شرط جایگاه و خصلتهای شخصیتی تطبیقیافته برای خشم پایه و جنسیت
گام ۱ | گام ۲ | گام ۳ | گام ۴ | |
خشم پایه | 0.39* | 0.34* | 0.35* | 0.32** |
جنسیت شرکتکننده | 0.03 | -0.04 | -0.04 | -0.04 |
جنسیت تحریککننده | -0.10 | -0.10 | -0.09 | -0.08 |
شرط جایگاه | -0.06 | -0.06 | -0.04 | |
باز بودن | -0.01 | -0.08 | -0.11 | |
پیروی از وجدان | 0.10 | 0.24 | 0.29 | |
برونگرایی | -0.11 | -0.27 | -0.15 | |
سازگاری | 0.05 | -0.05 | 0.03 | |
رنجورخویی | 0.21* | 0.28 | 0.14 | |
جایگاه باز بودن | 0.07 | 0.10 | ||
جایگاه پیروی از وجدان | -0.14 | -0.22 | ||
جایگاه برونگرایی | 0.11 | -0.01 | ||
جایگاه سازگاری | 0.17 | 0.17 | ||
جایگاه رنجورخویی | -0.08 | -0.08 | ||
0.149** | 0.205** | 0.211** | 0.272** | |
تغییر | 0.056* | 0.006 | 0.062** |
نکته. N=238. تمام متغیرهای پیوسته استانداردسازی z بودند. *p<0.001، **p<0.01
[2] Averill , Weber
[3] Pease and Lewis
[4] Kuppens and tuerlinckx
[5] Anderson and Bushman, Denson
[6] Deffenbacher , Miller , Zeichner, Wilson
[7] Sanz, Garcia – Vera and Magan
[8] Costa and McCrae, John
[9] Martin, Ode, Robinson, Wilkowski
[10] Egan, Campbell, Graziano, Tobin, Meier, Miller
[11] Burton, Hafetz, Henninger, Lee, Dow
[12] Bettencourt, Talley, Benjamin , valentin, David, Green, Martin, Suls
[13] Leger, Charles, Turiano, Almeida, Zajenkowski, Gorynska, Winiewski
[14] Bolger and Schilling
[15] Giacobbi , Hausenblas , Fry
[16] Kashdan, Goodman, Mallard , DeWall
[17] Keltner, Young, Heerey, Oemig, Monrach, Kemper
[18] Hecht, Inderbitzen, Bukowski, Link, Lennon, Dorenwend
[19] Tiedens
[20] Anderson, Langner , Keltner, Park
[21] Coyne, Seigne, Randall
[22] لازم به ذکر است که اندازهی نمونه برای تضمین اندازهی اثر واسطهی f=0.25 برای پرسش پژوهشی جامع انتخاب شد و از طرح بین سوژهای ۲ (شرط جایگاه) (جنسیت شرکتکننده) (جنسیت هدف خشم) (استراتژی اندیشناکی) استفاده شد.
[23] شرکتکنندگان پس از آزمایش، اطلاعات دقیق مکتوب و شفاهی را دریافت کردند.
[24] Pfeiler, Wenzel, Weber, Kubiak
[25] Schwenkmezger, Hodapp, Spielberger
[26] Rammstedt and John
[27] Eisinga, Groenhuis, te and J
ملاقات با خویشتن