نوجوانی دورانی چالشبرانگیز برای جوانان است که نه تنها تغییرات فیزیکی بلوغ را به دنبال دارد، بلکه دگرگونی احساسات و در برخی موارد عارضههای جدی برای سلامت روان را نیز به همراه میآورد. گاهی به نظر والدین اینطور میآید که کودک مهربان و دوستداشتنیشان از آنها فاصله گرفته و به فرد متفاوتی تبدیل شده است، و دوستان نوجوانش مهمتر از خانوادهاش شدهاند. اما برخی از این تغییرات بخشی از فرایند ضروری حرکت به سمت استقلال هستند و والدینی که میتوانند بیشتر از قضاوت همدلیشان را نشان دهند، میتوانند همچنان برای فرزندشان منبع راهنمایی باشند و این دوره را ضمن حفظ رابطۀ سالمشان پشت سر بگذارند. اگرچه، مسلما، نوجوانان همیشه هم تسهیلگر این روند نیستند: هر چه نباشد، خودمحوری زیاد خصیصه اصلی نوجوانی است.
در این مقاله:
درک ذهن نوجوان
چرا نوجوانان و والدین با یکدیگر درگیرند
حفظ ارتباط با نوجوانان
داشتن گفتگوهای دشوار با نوجوانان
رها کردن فرزندان به هنگام رفتن آنها به کالج
درک ذهن نوجوان
طی نوجوانی افراد اغلب در حین تلاش برای ایجاد هویتی مستقل از تعلقات کودکی خود جدا میشوند. ممکن است بارها و بارها فعالیتها، علایق، گروههای همسال و ذهنیتهایی را برگزینند و رها کنند، تا زمانی که به شخصیتی که مناسب آنهاست برسند. این فرایند آسان نیست و جسارت فرد را میطلبد: افراد در حین تلاش برای پی بردن به اینکه میخواهند چه کسی باشند، مجبورند تغییرات هورمونی گاهی گیجکننده را مدیریت کنند و در این میان بر تهدیدهای دائمی به عزت نفسشان فائق آیند، از جمله حس خودآگاهی نسبت به ظاهر و تصویر بدنی شاید برای اولین بار.
به هنگام آغاز نوجوانی، والد بودن چطور تغییر میکند؟
بسیاری از والدین بیش از حد به تغییرات نوجوانی در فرزندشان آگاهاند اما به شیوه ایجاد تغییرات در سبک والدی خود درنتیجۀ چالشهای بزرگ کردن نوجوان واقف نیستند. وقتی کودک به نوجوان بدل میشود، والدین ممکن است بیش از قبل از وی انتقاد کنند یا او را زیر سؤال ببرند، و نسبت به او مشکوکتر، حفاظتگرتر و سختگیرتر شوند. در ذهن داشتن این ریسکها به هنگام تعامل با فرزندان میتواند به محدود کردن فاصلۀ بین آنها طی سالهای نوجوانی کمک کند.
چرا نوجوانان زیاد ریسک میکنند؟
روانشناسان تکاملی معتقدند نوجوانی به شکل دورهای ظهور کرد که طی آن بشر جوان شبکههای اجتماعی را که برای پیشرفت به آنها نیاز داشت، ساخت. در این پروسه، کلید پیوند با همسالان و پاسخ به تأثیر آنها است که اغلب شامل اثبات وفاداری از طریق پذیرش ریسک میشود. پژوهشها حاکی از این است که انسانها تنها حیواناتی نیستند که در این دوران ریسکپذیری بیشتری از خود نشان میدهند، و نوجوانان زمانی که با همسالان خود هستند، در مقایسه با زمان تنهایی ریسکهای بزرگتری میکنند.
چرا نوجوانان علاقه خود به امور را از دست میدهند؟
«برایم مهم نیست» عبارتی است که والدین میتوانند انتظار داشته باشند طی سالهای نوجوانی مرتب آن را بشنوند. ممکن است نوجوانان به والدین خود بگویند تأیید آنها برایشان مهم نیست، گرچه احتمالا برایشان اهمیت دارد، و اینکه آنها به چیزهایی اهمیت نمیدهند که آنها را به عنوان کودکی جوانتر درگیر کند که میتواند درست باشد. اما والدین باید آگاه باشند که چه زمانی «برایم مهم نیست» به حرفی پوششی بدل میشود که نمرات، سلامت، همسالان و موارد دیگر را پوشش میدهد. این بیعلاقگی میتواند ناشی از افسردگی باشد، ادامۀ آن میتواند موجب ادامه افسردگی شود و نباید آن را نادیده گرفت.
درون ذهن نوجوانان چه میگذرد؟
نوجوانان به ندرت درباره آن چیزی به والدین خود میگویند اما بسیاری از آنها به هنگام تقلا برای مدیریت بحرانهای مختلف نوجوانی، با انتقاد شدید از خود و تردید نسبت به خود زندگی میکنند. صداهای منفی در ذهن نوجوانان گاهی میتواند آنها را به زمانهای تنهایی در اتاقشان و گاهی اعتماد به بزرگسالی به غیر از والدینشان سوق دهد.
چرا نوجوانان دل مشغولی زیادی به ظاهر خود دارند؟
همگام با بلوغ، دلمشغولی به ظاهر و لباس نیز بیشتر میشود. دختران که آرزوی الگوهای مشهور را دارند، ممکن است به سمت لاغرتر شدن و پسران به سمت عضلانیتر شدن بروند. هر دو ممکن است فشار پوشیدن لباسهای جدیدتر و مُدروزتر را حس کنند. والدین باید این مسائل را جدی گرفته و آنها را مسخره نکنند، حتی اگر مخالف خواسته نوجوانان برای داشتن لباسی جدید باشند. تبادل تجارب خود از این عدم اطمینان از ظاهر میتواند به دادن اطمینان دوباره به فرزندان درباره درک شدن از سوی بقیه کمک کند.
آیا رسانههای اجتماعی واقعا موجب افسردگی در نوجوانان میشوند؟
عموما فرض بر این است که استفاده دائمی از رسانههای اجتماعی محرک بالقوۀ افسردگی در نوجوانان، خصوصا دختران است چون آنها مرتب صفحات همسالان خود را که تلاش میکنند در بهترین شکل به نظر برسند (با ارتقای فناوری) بالا و پایین میکنند. با این حال پژوهش درباره این ارتباط ناقص است و برخی از پژوهشهای اخیر حاکی از این هستند که افسردگی جوانان را وا میدارد زمان بیشتری را صرف رسانههای اجتماعی کنند و نه بالعکس.
چرا نوجوانان و والدین با یکدیگر درگیرند؟
مناقشه بین والدین و نوجوانان امری شایع است اما فقط همین حقیقت که آنها با هم مجادله دارند، به این معنا نیست که رابطه والد با فرزندش ضعیف یا در خطر است. نوجوانانی که آنقدر با والدین خود راحت نیستند که مسائل بحثبرانگیز را با آنها مطرح کنند، ممکن است واقعا نشان دهند که سطح راحتی و اعتمادی که به آنها دارند، چقدر است. والدینی که مایل به بحث بر سر این موضوع با نوجوان هستند و فقط از او اطاعت نمیخواهند ، احترامی که نوجوان به دنبال آن است، به او نشان میدهند.
چرا نوجوانان میخواهند تنهایشان بگذارند؟
نوجوانان اغلب به لحاظ فیزیکی از والدین خود کنارهگیری میکنند و کمتر با آنها حرف میزنند. اما والدین باید درک کنند که این فاصله گرفتن مناسب رشد آنهاست. تنهایی به نوجوانان اجازه میدهد استقلال را تجربه و آزمایش کنند، زمانی برای دروننگری بیابند، به وضعیت روحی خود سامان دهند و هویت خود را پیدا کنند.
چرا کودکان دست به شورش میزنند؟
شورش نوجوانان مدتهاست که منبع درگیری بین والدین و نوجوانان است. برخی از نوجوانان بر ضد اقتدار بزرگسالان میشورند، چه والدین و معلمها باشند، و چه شورش در مقابل عرف و انطباق جمعی. برخی والدین برای حفظ اقتدار خود میکوشند شورش نوجوان را مهار کنند اما بقیه درک میکنند که ایجاد فاصله برای نوجوانان طبیعی است و سرکشی آنها که درواقع توجهطلبی آنهاست، کاری است که کودکان را در ریسک انجام رفتار خودتخریبگر یا آسیب به روابط اصلی میگذارد.
چرا نوجوانان با والدین خود میجنگند؟
در ظاهر مناقشۀ نوجوان-والد روی مسائلی نظیر ساعات رفت و آمد، امتیاز رانندگی، خرج پول، تکالیف، و کار خانه تمرکز میکند اما مادران و پدران باید این نکته را مد نظر قرار دهند که فرزندان آنها ممکن است بر سر این مناقشهها با آنها دعوا کنند چون مسائل عمیقتری را میبینند که اصل هویت آنها را به چالش میکشد: برای مثال ندادن اجازه رفتن به مهمانی از سوی والدین میتواند عدم اعتماد تلقی شود، و کنترل تکالیف توسط والدین میتواند به چالش کشیدن بلوغ آنها قلمداد شود. شنیدن این پرسشها از والدین ممکن است موجب تحریک عدم اعتماد به نفس نوجوانان شود. با توجه به این موارد تعجبی نداشت که پاسخ آنها توأم با خشم بود.
چرا نوجوانان به والدین دروغ میگویند؟
«بعدا انجامش میدهم.» «نمیدانستم منظورتان این بود.» «فراموش کردم.» دروغهای نوجوانان آنچنان شایع است که برخی از والدین ممکن است از خود بپرسند آیا فرزندشان تا به حال حقیقت را به آنها گفته است. نوجوانان برای فرار از مجازات یا طفره رفتن از مسئولیت دروغ میگویند و این به عهده والدین است که در درک این مسئله به نوجوانان کمک کنند که دروغ به افرادی که دوستشان دارند، آسیب میزند، زندگی را پیچیدهتر میکند و بیشتر از جرم اصلی مجازات به دنبال دارد.
نوجوانان چطور از والدین سوءاستفاده میکنند؟
نوجوانان با دادن حس گناه به والدین به خاطر نه گفتن یا با نشان دادن هیجان برای کسب اجازه گردشی خطرناک از والدین سوءاستفاده میکنند. نوجوانان میتوانند بفهمند والدین نگران ارتباط آنها هستند یا از نگذراندن وقت کافی با آنها حس گناه میکنند. آنها برای رسیدن به خواستههایشان ممکن است از این قضیه در مقابل والدین خود استفاده کنند، به همین دلیل مهم است که بزرگسالان این درک راسخ را داشته باشند که نمایشهای احساسی فرزندشان ممکن است واقعی نباشد. آنها از این طریق و با عدم استفاده خود آنها از سوءاستفاده احساسی، به فرزندشان کمک میکنند یاد بگیرد که سوءاستفاده جایگزین خوبی برای گفتگوی صادقانه نیست.
حفظ ارتباط با نوجوانان
نوجوانان همیشه کار را برای والدین ساده نمیکنند. ممکن است بدون اینکه سرشان را از روی تلفن همراهشان بلند کنند از مدرسه به خانه بیایند و بعد در حالی که وارد اتاق بههمریختۀ خود میشوند تا بعدازظهر را با بازیهای ویدئو سر کنند، در را پشت سرشان ببندند. اما والدین نمیتوانند از ارتباط با فرزندانشان دست بردارند. تفاوتی نمیکند نوجوانان با پدر خود درباره آن راحت حرف میزنند یا مادرشان، در هر حال آنها ممکن است با اضطراب، افسردگی، اعتماد به نفس کم، تصویر نازیبا از بدن، زورگویی، فشار همسالان، آسیب به خود و دیگر چالشهای سلامت روان دست و پنجه نرم کنند. به لحاظ رشدی میزان خاصی از استرس برای نوجوانان مناسب است چون زندگی آنها دستخوش تغییر بزرگی میشود اما والدین باید مراقب نشانههای مسائل جدیتر باشند و به فرزندشان کمک کنند درمان زودهنگام مؤثر را دریافت کند. در عین حال والدین باید مراقب باشند با برنامهریزی بیش از حد، اعمال فشار شدید درباره مسائل آکادمیک یا در کل سرکوب کردن رشد فرزندشان از طریق عادات والدین هلیکوپتری، به منبع استرس فرزندشان بدل نشوند.
چرا محبت فیزیکی نوجوانان به والدین کم میشود؟
کنار گذاشتن رویههای بچگی حتی رویههایی که هنوز هم از آنها لذت میبریم، وجه اصلی نوجوانی است. برای بسیاری از کودکان اما به طور خاص پسرها این یعنی کنار گذاشتن ابراز و پذیرش محبت فیزیکی به والدینشان. این اصرار به سرد بودن و کنارهگیری میتواند زیانی بزرگ برای هر دو نسل باشد. والدین میتوانند تلاش کنند از طریق اشکال مختلف محبت فیزیکی، پیوندی فیزیکی را حفظ کنند: برای مثال دست کشیدن به پشت به جای در آغوش گرفتن. والدین میتوانند با گفتن «دوستت دارم» محبت کلامی خود را حفظ کنند، حتی اگر نوجوانشان میلی به گفتن متقابل این جمله نداشته باشد.
چرا نوجوانان این همه به والدین خرده میگیرند؟
این عموما یکی از حقایق والد بودن است که شناخت نوجوانان از والدینشان بهتر از شناخت والدین از فرزندانشان است. گذشته از این والدین در کل وجهی ثابت را از خود نشان میدهند، در حالی که نوجوانان احتمالاً دستخوش تغییر شدهاند. این آگاهی در کنار میل نوجوانان به پایین کشیدن والدین از جایگاهشان اغلب موجب میشود به خاطر انواع و اقسام نقصهای ظاهری از والدینشان انتقاد کنند. والدین ممکن است از این نقد شوکه شوند و با آن موافق نباشند اما باید درک کنند که این مسئله از نظر فرزندشان درست به نظر میرسد و همگام با بالغ شدن آنها، احتمالا بیشتر پذیرای پدر و مادر خود میشوند، حتی با وجود تمام نواقصشان.
والدین چطور میتوانند ارتباط خود با نوجوانشان را حفظ کنند؟
نوجوانی میتواند زمانی برای جدایی متقابل فرزندان و والدین است، چون نوجوانان از خانواده دور شده و والدین میکوشند آنها را رها کنند. اما روشهایی برای حفظ نزدیکی بدون به خطر انداختن این اهداف وجود دارد: والدین میتوانند از فرزندانشان بخواهند علایق خود نظیر موسیقی یا بازیهای ویدئویی را با آنها در میان بگذارند؛ از ارتباط آنها با همسالانشان و بزرگسالان دیگر حمایت کنند؛ در دسترس باشند و مهمتر از آن به حفظ ساختار خانوادگی مطمئن ادامه دهند و هر زمان فرزندان به آن نیاز دارند، در دسترس باشد.
دختران نوجوان چه نیازهایی را از والدین خود مطالبه میکنند؟
حفظ رابطه با دختران نوجوان به طور خاص میتواند برای والدین چالشبرانگیز باشد چون آنها میکوشند در میان فشارهای اجتماعی و فرهنگی، هویت خود را مدیریت کرده و عزت نفسشان را حفظ کنند. والدین میتوانند درک تفاوت بین پوشش جذابتر و رفتار جنسی نامناسب را هدف قرار دهند؛ خودمحوری آنها را تحمل کنند؛ نقد دوستان آنها را محدود کنند؛ به آنها کمک کنند مصرفکننده انتقادی فرهنگ عامه شوند؛ و اشتباهات خود را بپذیرند.
متداولترین اشتباهات والدین نوجوانان چیست؟
یک نکته واضح درباره سالهای نوجوانی این است که فرزندان اغلب تغییر میکنند که این یعنی واکنش بیش از حد والدین به یک اقدام ممکن است به سرعت از موضوع خارج شود یا نتیجه معکوس دهد. برای مثال تجاوز به حریم خصوصی نوجوان از طریق کنترل حسابهای وی در رسانههای اجتماعی؛ دست انداختن نوجوان یا پیشبینی آینده او؛ این فرض که تمام رفتارهای وی شکلی از سرکشی در برابر خانواده است؛ و انجام دادن کارهایی برای نوجوان که باید خودش انجام دهد، همگی گامهایی هستند که میتوانند به کشمکش غیرضروری بینجامند.
داشتن گفتگوی دشوار با نوجوانان
نوجوانان همگام با حرکت به سمت استقلال ممکن است با انتخابهای دشوار درباره جنسیت، هویت، قرارهای عاشقانه، ارتباط جنسی، الکل، مواد مخدر، و سیگار و … روبرو شوند. والدین وسوسه میشوند به فرزندان خود دیکته کنند که باید چه انتخابهایی داشته باشند اما این کار میتواند غریزۀ سرکشی نوجوانان و فاصله گرفتنشان از خانه را تقویت کند. والدینی که میتوانند با توجه به فرزندان خود گوش دهند، به جای گذاشتن محدودیتهای غیر قابل اجرا میتوانند آرام و با حمایت به آنها کمک کرده و آنها را به سمت تصمیمهای درست راهنمایی کنند. نوجوانان اغلب درباره کارهایی که بچههای دیگر انجام میدهند یا روندهای مدرسه یا گروههای همسالان به عنوان روشی برای اعتمادسازی با والدین صحبت میکنند و درباره پیامدهای انتخابهای خاص یا خطرات مسائلی نظیر اختلالهای غذایی یا آسیب به خود به آنها خبر میدهند. مادامی که خطوط ارتباطی باز باقی بمانند، والدین میتوانند مطمئن باشند که اگر اوضاع خوب پیش نرفت، فرزندانشان همچنان برای تأیید یا پشتیبانی به سراغ آنها خواهند آمد.
والدین چطور میتوانند درباره مصرف مواد مخدر و الکل با نوجوانان صحبت کنند؟
اغلب نوجوانان زمانی در دوران دبیرستان یا کالج الکل یا مواد مخدر را امتحان میکنند. والدین باید آزادانه با نوجوانان درباره ریسکهای بالقوه بحث کرده و درباره تجارب خود صادق باشند، و اطلاعات صادقانه را در اختیار آنها بگذارند و اعتماد گرفتن تصمیمهای مستقل را به آنها بدهند. به اعتقاد کارشناسان یک اولویت تشویق نوجوانان به حصول اطمینان از اتخاذ تصمیمها توسط خودشان است، نه به شکل خودکار یا با فشار جامعه.
والدین چطور میتوانند درباره سیگار الکترونیکی با نوجوانان صحبت کنند؟
بیش از 3 میلیون جوان در ایالات متحده، از جمله حدود یک چهارم کل دانشآموزان دبیرستانی از سیگار الکترونیک استفاده میکنند، رقمی که با توجه به جدید بودن بخش تولید، قابل توجه است. نوجوانان ممکن است درباره ریسک استفاده از سیگار الکترونیک دچار سوءبرداشت شوند: سیگارهای الکترونیک گرچه سیگار نیستند، همچنان حاوی ماده اعتیادآور نیکوتین هستند، و سیگارهای الکترونیک دارای THC به سرطان ریه و عارضههای دیگر در ارتباطاند. بخشی از جذابیت این سیگارها برای نوجوانان این است که پنهان کردن آن از والدین نسبتا ساده است. والدین نوجوانان میدانند ممنوعیت چیزها برای فرزندانشان چقدر میتواند ناکارامد باشد، اما همچنان باید درباره عدم رضایت خود شفاف و قاطع باشند، درباره ریسکها به فرزندانشان اطلاع دهند، و اجازه دهند آنها بدانند که اگر همین حالا نیز در حال استفاده هستند، آماده پشتیبانی از آنها به هنگام حاضربودنشان به ترک هستند.
آیا والدین باید نگران نوجوانانی که قرار عاشقانه نمیگذارند، باشند؟
نه. این یک افسانه است که بچههایی که در دبیرستان یا کالج قرار نمیگذارند، ناسازگارند یا قابلیت اجتماعی ندارند. پژوهشها حاکی از این است که نوجوانانی که قرار گذاشتن را دیرتر از همسالانشان شروع میکنند، مهارتهای اجتماعی دست کم به اندازه نوجوانان دیگر قوی دارند، و ممکن است مهارتهای رهبری برتر و سلامت روانی کلی بیشتری داشته باشند. پژوهشهای دیگر معتقدند در مقایسه با نسلهای قبلی امروز نه تنها جوانان بسیار کمتری مرتب قرار میگذارند – فقط 36 درصد نوجوانان سالهای آخر دبیرستان تا به حال به قرار عاشقانه رفتهاند – بلکه درصد نوجوانانی که به لحاظ جنسی فعال هستند نیز به طور ثابت کاهش یافته است.
آیا والدین باید نگران خودارضایی نوجوانانشان باشند؟
در کل خیر. اکثریت نوجوانان هرازگاه یا مرتب خودارضایی میکنند، و پژوهش کارشناسان سلامت جنسی همواره نشان میدهد که خودارضایی رویهای سالم است که شکلگیری نهایی روابط عاشقانه را به خطر نمیاندازد. پژوهشهای دیگر معتقدند افزایش گستردۀ پورنوگرافی موجود در اینترنت در واقع همزمان با کاهش نزدیکی جنسی در بین نوجوانان بوده است. اما والدینی که معتقدند استفاده فرزندشان از پورنوگرافی بیش از حد یا مناسب شده است، باید آماده بحث درباره آن بدون قضاوت باشند.
والدین چطور میتوانند در اولین روابط از نوجوانانشان حمایت کنند؟
اغلب اولین علاقه یا قرار عاشقانه نوجوانان نگرانیهایی را برای والدین به وجود میآورد چون به نظر میرسد فرزندشان به شدت عاشق طرف مقابل شده است یا چون به نظر نمیرسد این زوج به راحتی از هم جدا شوند. اما این موارد مراحل طبیعی رشد برای فرزندان هستند و والدین ممکن است با مداخله و محدود کردن ارتباط، آنها را دور کنند. کارشناسان معتقدند به جای تحقیر کردن یا اذیت کردن نوجوان درباره رابطه، والدین از آن استقبال کرده و همدل باقی بمانند، و در عین حال درباره نگرانیهای خود در خصوص نزدیکی فیزیکی و جنسی صریح باشند. اما والدین باید مراقب نشانههای افسردگی و پرخاشگری به هنگام و در صورت پایان یافتن اولین رابطه باشند.
والدین باید چطور درباره رابطه جنسی با نوجوانان صحبت کنند؟
والدین سالها صرف نگرانی درباره «این صحبت» با فرزندانشان میکنند. اما گرچه آنها باید آمادۀ در میان گذاشتن نگرانیهای اولیه خود درباره رابطه جنسی با فرزندانشان باشند، این مسئله نیز دست کم همان اهمیت را دارد که آنها مطمئن شوند نوجوانانشان میدانند آنها مایلاند درباره هر چیزی که فرزندان خواهان صحبت درباره آن هستند، گفتگو کنند، اینکه آنها بدون قضاوت یا دادن حس شرمندگی به آنها گوش میکنند، و اینکه آنها همچنان منبع اطلاعات و راهنمایی باقی خواهند ماند. اما والدین باید به ریسکهای آغاز زودهنگام ارتباط جنسی واقف باشند که عموما قبل از 15 سالگی تعریف میشود، از جمله پژوهشی که از دست دادن بکارت در آن سن را به مصرف بیشتر الکل و مواد مخدر و حس کم ارزشی ربط میدهد.
آیا والدین میتوانند به فرزندی که به خود آسیب میزند، کمک کنند؟
افرادی که با بریدن یا روشهای دیگر به خود آسیب میزنند، ممکن است این کار را به عنوان شیوهای برای تسکین غم، خشم یا اضطراب انجام دهند. اما پژوهشها حاکی از این است که آسیب به خود به ندرت باعث رفع این احساسات میشود، و در عین حال خطرات فیزیکی و احساسی خود را به دنبال دارد. آسیب به خود اغلب واکنشی در برابر تروما یا سوءاستفاده در کودکی یا نشانهای دال بر وجود مسائل جدی سلامت روان نظیر افسردگی یا اختلال شخصیت مرزی است. آسیب به خود اغلب در جوانان و عمدتا دختران رخ میدهد: مطالعات نشان میدهد 15 تا 30 درصد دختران ممکن است درگیر آسیب به خود شوند. نوجوانی که به خود آسیب میزند، اغلب این کار را به دلیل حس تنهایی انجام میدهد و به همین دلیل والدین باید پشتیبان او باشند نه منتقد وی و به فرزندی که به خود آسیب میزند، کمک کنند تا کمک حرفهای بگیرد. والدین باید به این مسئله نیز واقف باشند که آسیب به خود معمولا نشانه این نیست که نوجوان خودکشی را در نظر دارد.
والدین چطور میتوانند با فرزندی که به اختلال خوراک او مشکوک هستند، صحبت کنند؟
والدینی که نگران هستند فرزندشان ممکن است اختلال خوراک داشته باشد، باید قبل از گفتگو درباره آن، با یادگیری تا حد ممکن درباره این عارضه خود را آماده کنند، از جمله میزانی که ممکن است نوجوان بکوشد آن را پنهان یا انکار کند و همین طور بهترین روشهای دریافت کمک. اختلال خوراک معمولا شرمساری و اضطراب زیادی برای نوجوانان به همراه دارد و افراد مبتلا به آن ممکن است احساس عجز یا استیصال کنند. والدین باید به آرامی گفتگو با نوجوان خود را آغاز کنند، نگرانی کلی خود را ابراز کرده اما به طور خاص درباره آنچه دیدهاند و علت نگرانی خود صحبت کنند. آنها باید پذیرای پاسخهای فرزند خود باشند، آرام بمانند و درنهایت از تغییرات کوچک و اولین گامها به سمت درمان، استقبال و پشتیبانی کنند.
رها کردن فرزندان به هنگام رفتن آنها به کالج
رفتن فرزند به کالج زمان جدایی آشکار از والدین است و در عین اینکه میتواند به رشد شخصی بینجامد، میتواند بسیار وحشتناک و پراسترس باشد. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که ما یک بحران سلامت روان در محیط کالج را تجربه میکنیم، چون تعداد دانشآموزانی که حس افسردگی را گزارش میکنند، به طور ثابت افزایش یافته است و مدارس برای برآوردن نیاز به خدماتی تقلا کردهاند که نشان میدهد حدود 10 تا 50 درصد کل دانشآموزان به دنبال مشاوره هستند. جوانانی که برای موفقیت در دبیرستان به خود فشار میآوردند، ممکن است زمانی که به محیط کالج میرسند، حس خستگی زیادی کنند، و افرادی که والدین هلیکوپتری آنها را بزرگ کردهاند، ممکن است حس کنند آماده زندگی مستقل نیستند. در کل برآورد میشود دست کم یک نفر از سه دانشآموز با تشخیص قبلی اختلال روانی به کالج میآید. کارشناسان والدین را به گوش دادن دقیق به ارتباط فرزندانشان از کالج و تشویق آنها به درخواست خدمات سلامت روان دانشگاه یا دسترسی به مسیرهای دیگر مراقبت در صورت حس افسردگی یا داشتن استرس بیش از حد ترغیب میکنند.
والدین باید قبل از رفتن فرزندانشان به کالج چه چیزی را درباره سلامت روان به آنها بگویند؟
طبق مطالعات در سال گذشته تقریبا نیمی از دانشآموزان کالج لحظاتی نومیدی را حس کردند، تقریبا یک سوم آنچنان افسرده بودند که کار کردن برایشان دشوار شده بود؛ و تقریبا 8 درصد خودکشی را در ذهن داشتند. برخی از جوانان ممکن است اولین نشانههای افسردگی، اضطراب یا اختلال دوقطبی را در حین حضور در کالج تجربه کنند. والدین باید دانشآموزان را به توجه به علائمی نظیر موارد زیر تشویق کنند؛ غم یا نگرانی که نمیتوانند از آن فرار کنند،؛ عدم علاقه به چیزهایی که سابقا از آن لذت میبردند؛ شادی یا غم شدید؛ و سردرگمی یا ترس بیش از حد، و مقاومت در برابر وسوسۀ خوددرمانی با الکل یا موارد مخدر و در عوض صبحت با کسی درباره آن، حتی اگر آن فرد والدینشان نباشد.
والد بودن هلیکوپتری چه تاثیری روی دانشآموزان کالج دارد؟
والدین کنترلگر، سرکوبگر یا در کل بیش از حد درگیر زندگی فرزندان ممکن است در رها کردن فرزندشان به هنگام رفتن به کالج دوران سختی را داشته باشند. اما تلاش آنها مهم است، چون پژوهشها حاکی از این است که دانشآموزانی که والدینشان به شدت درگیر زندگی آنها در کالج هستند، دوران دشوارتری در کنار آمدن با محیط آکادمیک یا استرس اجتماعی دارند، برای تصمیمگیری در تقلا هستند و سطوح خودکفایی پایینتری دارند.
چرا مهم است والدین به هنگام رفتن فرزندان به کالج، به آنها فضا داده و از آنها فاصله بگیرند؟
والدین ممکن است به خاطر اطلاع کم از فرزندانشان به هنگام رفتن آنها به کالج نومید شوند، اما این اغلب نشانۀ خوب پیش رفتن اوضاع است، و اینکه مطالبات اجتماعی و آکادمیک روزهای آنها را پر کرده است. به اعتقاد کارشناسان در واقع وقتی والدین به دانشآموزان برای یافتن مسیر خود در محیط کالج فضا میدهند، فرزندانشان قدر این کار را دانسته و بیشتر احتمال دارد در طول زمان اوضاع را به اطلاع والدینشان برسانند.