والدین نه تنها مسئول رفع نیازهای فرزندان خود هستند، مسئول آموختن مهارتهای عملی و روانشناختی که آنها برای تبدیل شدن به بزرگسالان کارآمد نیاز دارند نیز هستند. برای رسیدن به این مقصود: والدین انتظارات خود را برای رفتار مناسب تنظیم کرده و تلاش به الگوسازی آن میکنند. آنها غالباً برای پیروی و احترام جایزه در نظر میگیرند و ممکن است از نظم و تادیب برای تصحیح رفتار کودکی که به طور نامناسب یا ناایمن عمل میکند استفاده کنند. نظم، تنبیه، و جایزه، همه از اجزای جعبهابزار فرزندپروری برای استفاده در زمان و شکل مناسب هستند.
در این مقاله میخوانیم:
حفظ نظم و تادیب
تحسین و جایزه دادن
درکونی زدن
حفظ نظم و تادیب
والدین مسئول امن نگاه داشتن فرزندانشان و راهنمایی آنها به سوی رفتار مناسب و ایمن هستند. رسیدن به این اهداف مستلزم ایجاد ارتباطی محکم و ایجاد نظم متناسب با سن است. عموماً وقتی افراد به انضباط در خانوادهها فکر میکنند، ذهنشان به سمت تنبیهها میرود (توقف بازی، محرومسازی، گرفتن برخی امتیازات، و …). اما تحقیقات به طور پیوسته نشان میدهند که انضباط وقتی به صورت مثبت و با تمرکز بر آموزش و کسب جایزه به جای تمرکز بر تنبیه نشدن حاصل میشود، غالباً موثرتر است.
چقدر اهمیت دارد که والدین فرزند خود را کنترل کنند؟
در اکثر روابط در مرحلهای اختلاف به وجود میآید، اما اینکه والد و کودک در مبارزه برای قدرت گیر افتاده باشند به نفع هیچکدام نیست. فرزندپروری موثر به معنای کنترل کودک یا تلاش برای تغییر رفتار کودک برای گنجایش او در مفهوم پیشفرض «کودک خوب» نیست. در مقابل، والدین موثر انتظارات و استانداردهایی را برای رفتار وضع میکنند و سپس برای کمک به فرزندشان در رسیدن به این انتظارات و استانداردها وقت میگذارند. همچنین آنها در سطح بنیادی تلاش میکنند که بشنوند و درک کنند که نیازهای فرزندشان چگونه با نیازهای خودشان متفاوت است.
وقتی والدین بیش از حد معمول «نه» میگویند چه اتفاقی میافتد؟
وقتی رفتار کودک یا نوجوان برای خودش یا دیگران خطرناک است، والدین باید او را متقاعد کنند که تغییر کند. با این حال کلمۀ «نه» وقتی به طور پیوسته تکرار میشود، میتواند به عزت نفس یک انسان جوان صدمه بزند.
اگر کودکان و نوجوانان بدون هیچ تشویق مثبتی به طور پیوسته واکنش منفی بگیرند، ممکن است شروع به نهادینهسازی باورهای منفی دربارۀ خودشان نمایند و احساس کنند که هیچوقت نمیتوانند کاری را به درستی انجام دهند. در نتیجه ممکن است دست از تلاش بکشند یا حتی رفتارهای خودآزار انجام دهند. والدین و مراقبان باید بدانند که بار کلمات آنها برای کودکان و نوجوانان بیشتر از آن چیزی که تصور میکنند یا آن چیزی که فرزندانشان وانمود میکنند میباشد.
آیا توقف بازی نوع مناسبی از انضباط و تادیب است؟
وقفههای کوتاه گرچه برای بزرگسالان خوب است، احتمالاً فایدهای برای بچهها ندارد، خصوصاً وقتی در سنی هستند که مهارتهای قوی تنظیم هیجان در آنها رشد نکرده است. توقف بازی کار خشونتآمیزی نیست اما همچنان نوعی از تنبیه است. کودکی که بازیاش متوقف شده معمولاً از نظر اجتماعی احساس انزوا و طرد شدن میکند و نهایتاً ممکن است به این باور برسد که عشق والدینش به او شرطی و بسته به برخی رفتارهای خاص است. توقف بازی اعتماد میان والد و کودک را خدشهدار میکند، به کودک میآموزد که باید احساسات پردردسر را مخفی کند، وگرنه از جمع خانواده طرد میشود. توقف یک رفتار ناخوشایند غالباً به اندازۀ هزینۀ بلندمدت آن برای پیوند والد و کودک و عزت نفس کودک ارزش ندارد.
جایگزین موثر برای توقف بازی کدام است؟
بسیاری از کارشناسان فرزندپروری اتفاق نظر دارند که توقف بازی باید متوقف شود. به جای فرستادن کودک به اتاقی دیگر، آنها پیشنهاد میکنند که بر نحوۀ تادیبی تمرکز شود که محدودیتهایی را وضع کرده و مسیر کودک را در لحظه به واکنشهای سالمتر تغییر میدهد. با این روش بچهها میتوانند یاد بگیرند که دربارۀ احساسات شدید خود صحبت کنند و نهایتاً آنها را بهتر مدیریت کنند. این نوع تادیب دارای فایدۀ دیگری است و آن اینکه والدین یا مراقب را از لحاظ فیزیکی به کودک نزدیک نگه میدارد و ارتباط آنها را به جای به خطر انداختن تقویت میکند.
والدین چگونه میتوانند به آه و ناله و نق زدن واکنش نشان دهند؟
والدین غالباً به سرعت با آه و نالۀ کودکان دلخور یا خشمگین میشوند اما راههای بهتری برای واکنش به آه و نالۀ کودکان وجود دارد. در قدم اول آگاه باشید کودکان و نوجوانان به دلایل مختلفی نق میزنند: برای دریافت کمک یا منابعی که فوراً به آنها نیاز دارند، دریافت ارتباط مثبت بیشتر، ابراز احساسات ناخوشایند یا جلب توجه فوری والدین.
اگر والدین بتوانند نیاز پشت نقهای فرزندشان را شناسایی کنند، میتوانند سریعتر و موثرتر آن را برطرف سازند. واکنش مثبت و محبتآمیز بیشتر از واکنش خشمگین و مستاصل باعث آرامش کودک و محکم ساختن ارتباط میان او و والدین میشود.
چرا کودکان نافرمانی میکنند؟
نافرمانی جزء طبیعی رشد کردن است چراکه کودک یاد میگیرد که هویت خودش را مستقل از والدین و خواهران و برادران شکل دهد. نوجوانانی که دیگر نمیخواهند با آنها به عنوان کودک رفتار شود، ممکن است همچنانکه میخواهند بفهمند خودشان را چگونه تعریف میکنند دست به نافرمانی و شورش بزنند.
شورش در نوجوانی اگر مفرط باشد میتواند باعث شود که نوجوانان برخلاف نفع شخصی خود عمل کنند، رفتارهایی را انجام دهند که خودویرانگر یا خودتخریبکننده است، خطرات بیشتری را متحمل شوند، به تکانههای آنها اجازه دهد بر قضاوت خوب آنها را غلبه کنند و گاهی اوقات نزدیکترین روابط آنها آسیب ببینند. والدین میتوانند به نیازهای این شورشیان جوان گوش کنند، اجازه دهند آنها پیامدهای طبیعی اشتباهات خود را تجربه کنند، و همدلی و درک مستمر داشته باشند و از این طریق به آنها کمک کنند.
والدین میتوانند چه واکنشی در مقابل کودکی نشان دهند که در برابر قوانین و پیامدها مقاومت میکند؟
غیرعادی نیست که والدین محدودیتها و پیامدهای روشنی وضع کنند و سپس طبق آنها عمل نکنند. اگر والدی نسبت به قوانین خود پایبند نباشد، کودکان به سرعت متوجه میشوند و به احتمال زیاد بیشتر ریسک میکنند چون فکر میکنند احتمال دارد که تادیب نشوند. سایر بزرگسالان در زندگی کودک، از جمله اقوام و پرستاران کودک، نیز باید قوانین والدین را رعایت کرده و آنها را به طور مداوم اجرا کنند. اگر کودک به قوانین یا پیامدها واکنش نمیدهد، والدین میتوانند از یک سیستم نموداری استفاده کنند تا کودک خود را منظم نگه دارند و به رفتارهای مطلوب جایزه بدهند. آنها همچنین میتوانند نگاه عمیقتری به پیامدهای خود بیندازند و ببینند آیا این پیامدها به اندازۀ کافی مناسب و قوی هستند یا خیر.
تنبیه موثر برای نوجوانان چیست؟
وقتی فرزندان بدرفتاری میکنند بسیاری از والدین آنها را از چیزی که برایشان ارزشمند است محروم میکنند (مثل محرومسازی از بیرون رفتن از خانه، گرفتن موبایل یا کامپیوتر و …). برای اینکه این کار تنبیه موثری برای نوجوانان باشد، والدین باید چند دستورالعمل را رعایت کنند: همۀ آزادیهای کودک را نگیرید. او را از دسترسی به یک منبع اعتماد به نفس مانند یک ورزش یا علاقۀ خاص محروم نکنید. تمام ارتباطات اجتماعی او را قطع نکنید؛ مجازات را کوتاه در نظر بگیرید. برخی از والدین این راه را موثرتر میدانند که کودک یا نوجوان به انجام برخی از کارهای خانه یا خدمات اجتماعی بپردازد. این روش تنها در صورتی موثر است که پس از انجام کارها، والدین دیگر به آن بدرفتاری اشاره نکنند.
چگونه یک والد «پلیس خوب» و والد دیگر به «پلیس بد» تبدیل میشود؟
کودکان به محیطی پایدار و ایمن با قوانین و پیامدهایی نیاز دارند که بتوانند روی آن حساب کنند. با این حال والدین غالباً در الگویی قرار میگیرند که یکی از آنها مهربانتر و حمایتکنندهتر و دیگری تادیبکنندۀ سختگیر است. ناهماهنگی دو والد در رویکردشان نسبت به رفتار و عواطف کودک میتواند برای کودک هم گیجکننده و هم ناراحتکننده باشد. روند فرزندپروری سالمتر میتواند زمانی شکل بگیرد که والدین دربارۀ ارزشهای مشترک و چگونگی مدیریت انضباط و جایزهها هماهنگ باشند.
تحسین و جایزهها
اگرچه ممکن است غیرمنطقی به نظر برسد، اما جایزه دادن منظم به کودک برای رفتار خوب، خواه با هدیه مادی یا تحسین شفاهی، نتیجۀ معکوس دارد. تحسین و جایزهها میتوانند باعث شوند که کودک احساس کند عشق والدین به او شرطی است. او ممکن است بیش از حد روی دستاوردها متمرکز شود و از هر فعالیتی که در آن باید سختتر کار کرده و در معرض خطر شکست قرار گیرد اجتناب نماید. در نتیجه فرصتهای رشد و امتحان کردن چیزهای جدید را از دست میدهد.
تحسین و جایزهها زمانی بسیار مفیدند که در مقادیر کوچک یا برای تاکید ویژه انجام شوند. والدین درمییابند که تادیب و تشویق مثبت راههای موثرتری برای واداشتن فرزندشان به رفتار خوب هستند. در نتیجه، کودکان ذهنیت رشد و اعتماد بیشتری نسبت به مهارتهای خود پیدا میکنند، که زمانی که به بزرگسالی برسند به نفع آنها خواهد بود.
والدین چقدر باید فرزندانشان را تحسین کنند؟
تشویق مثبت بیشتر از انتقاد کردن به کودکان و نوجوانان انگیزه میدهد تا رفتارهای خوب را تکرار کنند و درنتیجه باید بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد. اما باید احتیاط شود. لازم است والدین بدانند که اگرچه تحسین در لحظه حس خوبی میدهد، از آنجا که قضاوت کلی دربارۀ تواناییهای کودک انجام میدهد (مثلا «تو نابغه هستی!») در درازمدت میتواند تخریبکننده باشد. فرزندان ممکن است آنقدر از نداشتن تایید والدین خود بترسند که دیگر چیزهای جدید را امتحان نکنند و اعتماد به نفس خود را از دست بدهند. رویکرد بهتر برای تحسین این است که به جای تاکید بر دستاوردها، روی تلاشی که انجام شده تاکید کنید («خیلی سخت روی یاد گرفتن اعداد کار کردی و حالا میتونی بیشتر از هفتۀ قبل بشمری!»). این رویکرد همچنین ذهنیت رشدی را تسهیل میکند که همچنان که کودک بزرگتر میشود برایش مفید خواهد بود.
استدلال تحسین بچهها چیست؟
تحسین از اشکال رایج قدردانی و تشویق در بسیاری از انواع روابط و نه فقط در رابطۀ والد و فرزند میباشد. طبیعی است که بخواهید دیگران نظر خوبی در مورد شما داشته باشند و تحسین این نیاز اساسی انسان را برآورده میکند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که والدین باید فرزندان خود را برای تقویت پیوندهای خانوادگی، ترغیب به ارزشهای اجتماعی و حمایت عاطفی که همۀ ما به آن نیاز داریم تحسین کنند.
استدلال برعلیه تحسین بچهها چیست؟
منتقدان آموزش مانند آلفی کوهن استدلال میکنند که هرقدر هم که قصدتان خیر باشد تحسین بچهها ایدۀ خوبی نیست. آنها همۀ انواع تحسین از سوی یک بزرگسال را نوعی پاداش بیرونی میدانند که هرگونه انگیزۀ درونی کودک برای تکرار یک رفتار خاص را تضعیف میکند. کودک تنها زمانی به شیوۀ مطلوب عمل خواهد کرد که از دریافت تحسین بیشتر مطمئن باشد. بنابراین تحسین به نوعی کنترل در رابطه تبدیل میشود.
تحسین چگونه میتواند اثر معکوس داشته باشد؟
تحسین شخصیت کودک («تو عالی هستی») به جای رفتار یا تلاش او («تو سخت درس خواندی و امتحانت را خوب دادی») موفقیت او را با معنای هویتش پیوند میدهد. پس اگر امتحان بعدی برایش سختتر باشد یا در آن خوب عمل نکند، احساس خواهد کرد که به عنوان یک انسان شکست خورده است. تحسین کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند میتواند نتیجۀ معکوس داشته باشد زیرا احتمال اینکه آنها در نتیجۀ شکستهای آینده شرمساری و ناامیدی را تجربه کنند بیشتر است.
والدین به جای تحسین فرزندان چه چیزهایی میتوانند به آنها بگویند؟
فرزندان به تشویق مثبت و حمایت عاطفی نیاز دارند که احساس شرطی بودن ندهد. والدینی که به دنبال گفتن چیزهای دیگر به جای تحسین هستند میتوانند توضیح دهند که چگونه کار کودک روی فرد دیگر تاثیر داشته است («ببین چقد دوستت خوشحال شد از اینکه اسباببازیات را بهش دادی!»)، توجه به تلاش او («تو سخت تلاش کردی و نمرات خوب گرفتی») و به اشتراک گذاشتن احساسات خودشان دربارۀ رفتار او («امروز از دیدن فوتبالبازی کردن تو لذت بردم»).
نکته اینجاست که از ابراز قضاوت اجتناب کنید و از رشد ذهنیتی حمایت کنید که بر اساس آن، کودک چه در موضوعی موفقیت به دست آورد چه نیاورد، در درون خودش با سخت تلاش کردن احساس رضایت کند.
انتقاد والدین چگونه روی کودک تاثیر میگذارد؟
والدین ممکن است با هدف آموزش به فرزندانشان که فلان رفتار قابل قبول نیست یا کمک به آنها در اجتناب از برخی اشتباهات، مخالفت خود را ابراز کنند. با این حال، کودک معمولاً این انتقاد را به عنوان نشانهای احساس میکند مبنی بر اینکه هرگز به اندازۀ کافی خوب نخواهد بود تا تایید والدین خود را داشته باشد. شورش کودکی که بیش از حد مورد انتقاد قرار میگیرد زمانی رخ میدهد که او دست از تلاش برای تغییر میکشد و در عوض عصبانی و پرخاشگر شده یا کاملاً نافرمانی میکند. در موارد بحرانی کودک ممکن است رفتارهای خودتخریبکننده یا خودآزار از خود نشان دهد. انتقاد مداوم والدین میتواند تاثیری پایدار داشته و برقراری روابط سالم را در بزرگسالی سخت کند.
والدین چه زمانی باید به کودکان جایزه دهند؟
طبق تحقیقات، جایزه دادن به رفتار خوب غالباً منجر به رفتار بد میشود. به جای دادن جایزههای مادی بهتر است بزرگسالان حس استقلال و شایستگی را در کودک تقویت کنند. تکیه بر انگیزۀ درونی کودک برای رفتار خوب و کنار آمدن با دیگران به مرور زمان نتایج مثبت بیشتری را به همراه خواهد داشت. اینگونه است که مردم یاد میگیرند کار درست را انجام دهند، حتی وقتی کسی آنها را تماشا نمیکند. در حالی که هدف باید ایجاد انگیزۀ درونی برای کودک باشد، جوایز مادی اگر به اندازه استفاده شوند میتوانند به تشویق رفتارهای مثبت، به ویژه در کودکان کمسنتر کمک کنند.
آیا والدین باید نگران این موضوع باشند که جایزه نوعی رشوه دادن به کودک است؟
والدینی که نگران اصول اخلاقی در جایزه دادن هستند بدانند که این کار به معنای رشوه دادن به کودک نیست. رشوه انگیزهای برای فرد ایجاد میکند که در رفتار بدی شرکت کند، در حالی که جایزه غالباً برای ایجاد انگیزه در اقدامات اجتماعی که به نفع همه است استفاده میشود. والدین حتی میتوانند به وضوح به فرزندان خود بگویند که ممکن است هرازچندگاهی برای رفتار خوب یا سختکوشی جایزه بدهند اما فرزند نباید هربار انتظار پاداش داشته باشد. با این روش، همه هماهنگ هستند و جایزهها میتوانند برای جشن گرفتن موفقیتی خاص یا یک نقطۀ عطف به کار روند.
استدلال علیه جایزه چیست؟
کارشناسان فرزندپروری به چند دلیل توصیه میکنند که بدون جایزه به کودک انگیزه داده شود: کودکانی که برای رفتار خوب جایزه میگیرند، کمتر آن را انجام میدهند. یک جایزۀ بیرونی باعث میشود این رفتار سخت یا ناخوشایند به نظر برسد در حالی که لازم نیست اینطور باشد (مثل خوردن سبزیجات یا ورزش کردن) و برای بچهها یک دیدگاه معاملهگرایانه ایجاد میکند، به طوری که در ازای رفتاری که باید داشته باشند (مثل اشتراکگذاری اسباببازیها با دیگران یا صحبت کردن محترمانه با مردم) انتظار پاداش خواهند داشت. در نتیجه بهتر است والدین به انگیزههای درونی بر جوایز بیرونی اولویت دهند تا فرزندان سازگار و سالمی تربیت کنند.
درکونی زدن
هر تنبیه بدنی مرتبط با مجموعۀ گستردهای از پیامدهای رشدی منفی برای کودکان است. درکونی زدن معمولاً به زدن کودک با دست باز تعبیر میشود. والدین ممکن است زمانی به این کار روی بیاورند که احساس آشفتگی داشته باشند و در لحظه به دنبال راه حل باشند اما این کار مشکل رفتاری را در درازمدت حل نمیکند و صرفاً شکاف عاطفی بین والد و کودک را گستردهتر میکند. به طور کلی بهتر است والدین استراتژیهای مثبت تادیب را پیش بگیرند که اعتماد به نفس و عزت نفس کودک را افزایش میدهد، نه اینکه با تنبیه فیزیکی آنها را مورد تمسخر و شرم قرار دهند.
اگر کودک به تادیب دیگری واکنش ندهد آیا درکونی زدن منطقی است؟
آکادمی پزشکی اطفال آمریکا در دسامبر 2018 پیشنهاد داد که والدین فرزندان خود را کتک نزنند. درکونی زدن و هرنوع تنبیه بدنی نه تنها تاثیری در تغییر رفتار کودک ندارد بلکه نتیجۀ معکوس داده و رفتارهای منفی مانند پرخاشگری فیزیکی را افزایش میدهد. روشهای دیگر در اصلاح رفتار کودک موثر هستند بدون اینکه باعث آسیب درازمدت شوند.
درکونی زدن چه تاثیری روی فرزندان میگذارد؟
این کار به رابطۀ والد و کودک صدمه میزند. وقتی والدین بچهها را میزنند، کودک به اشتباه تصور میکند که بزرگسالان میتوانند از پرخاشگری فیزیکی برای حل مشکلاتشان استفاده کنند. کودکانی که کتک میخورند ممکن است از پیامدهای درازمدت رنج ببرند، از جمله مشکلات سلامت روان، عزت نفس پایین، ناکارآمدی شناختی، رفتار ضد اجتماعی، و اضطراب.
همچنین احتمال بیشتری وجود دارد که آنها از درکونی و تنبیه بدنی برای فرزندان خودشان استفاده کنند و این امر خطر سوءاستفاده را افزایش میدهد.
درکونی زدن چه تاثیری روی والدین دارد؟
درکونی زدن که به زدن با دست باز تعبیر میشود، به عنوان راهی برای تنبیه کودک پیشنهاد نمیگردد. والدینی که درکونی میزنند معمولاً نمیدانند چگونه فرزندشان را وادار به رفتار دیگری کنند اما تحقیقات به وضوح نشان میدهد که کتک زدن باعث رسیدن به نتیجۀ مطلوب نشده و فقط به سلامت روان کودک آسیب میرساند. وقتی والدین فرزند خود را میزنند چیزی که اتفاق میافتد این است که خودشان را در خطر از دست دادن کنترل قرار میدهند و از نظر جسمی به کودک خود صدمه میزنند.