این اختلال الگویی از بیتفاوتی نسبت به روابط اجتماعی است، و در آن بیان و تجربه عاطفی دامنه محدودی دارد. افراد مبتلا به این اختلال بهندرت احساس میکنند عیب و نقصی دارند. اختلال شخصیت اسکیزوئیدی در اوایل بزرگسالی با کنارهگیری اجتماعی و عاطفی تظاهر میکند و افراد مبتلا به آن را از داشتن روابط نزدیک باز میدارد. اشخاص دچار این اختلال قادرند فعالیتهای روزمره زندگی را انجام دهند، امابا دیگران روابط معنیداری برقرار نمیکنند. آنها معمولا گوشهگیرند و ممکن است مستعد خیالپردازی بیش از حد و همچنین دلستگی به حیوانات باشند. این گونه افراد امکان دارد در آن کارهای انفرادی، مانند نگهبان امنیت شب، موفق باشند که شاید برای دیگران سخت باشد.
شواهدی در دست است که نشان میدهد این اختلال با اسکیزوفرنی در معماری ژنتیکی زیربنایی شریکند، و گوشهگیری اجتماعی مشخصه هر دو اختلال است. از همه مهمتر اینکه، بر خلاف اشخاص دچار اسکیزوفرنی یا اختلال اسکیزوفرنی عاطفی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئیدی ارتباط خود را با واقعیت از دست نمیدهند. تقریبا 3.1 تا 4.9 نفر از هر صد نفر در جمعیت دچار اختلال شخصیت اسکیزوئیدی میشوند، و فراوانی این اختلال در مردان و زنان یکسان است.
در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی-5 (DSM-5) ، اختلال شخصیت اسکیزوئیدی در خوشه اختلالات شخصیت کلاستر آ (A) طبقهبندی شده و اختلالی عجیب و نامتعارف توصیف شده است. اختلال شخصیت اسکیزوفرنیاییگونه و اختلال شخصیت پارانویایی دو اختلال شخصیت دیگر در این خوشه هستند. دست و پا چلفتگی و گوشهگیری اجتماعی مشخصههای بارز این خوشه است.
طبق DSM-5، اختلال شخصیت اسکیزوئیدی دارای علائم زیر است:
شخص مبتلا به این اختلال به روابط نزدیک اشتیاق ندارد و از آنها لذت نمیبرد.
منزوی و کنارهگیر بهنظر میآید.
از فعالیتهای اجتماعی که دربرگیرنده تماس با افراد دیگر است دوری میکند.
تقریبا همیشه فعالیتهای انفرادی را انتخاب میکند.
به داشتن تجربه جنسی با شخص دیگر بیعلاقه است یا علاقه چندانی ندارد.
با کسی غیر از بستگان درجه یک رابطه نزدیک ندارد.
به تحسین یا انتقاد بیتفاوت است.
سردی عاطفی، کنارهگیری یا بیتفاوتی عاطفی نشان میدهد.
در خودبیانی مشکل دارد.
تغییر خلق و خوی مشهود اندکی نشان میدهد.
از انجام تعداد معدودی از فعالیتها لذت میبرد یا انجام هیچ فعالیتی برای او لذتبخش نیست.
انگیزش اندکی دارد یا اهداف زندگی او معدود است.
آیا اختلال شخصیت اسکیزوئید و اسکیزوفرنی یکسان هستند؟
خیر، یکسان نیستند. مانند تمام اختلالات شخصیتی، احتلال شخصیت اسکیزوئیدی یک الگوی رفتاری مادامالعمر است، و در اشخاص مبتلا بهآن به فشار روانی بد ذهنی منجر نمیشود. بر خلاف آن، اسکیزوفرنی در دوران اولیه بزرگسالی شروعی تیپیک دارد و در شخصی که دچار آن است به فشار روانی بد بسیار زیادی منجر میشود. این دو اختلال تعدادی ویژگی یکسان دارند مانند ناتوانی در ایجاد ارتباط با دیگران، و ناتوانی در بیان عواطف خود. اما، اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئیدی دچار توهم نمیشوند، پارانوئید نیستند، و افکار یا گفتار تحریفشده ندارند.
علل
علل ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید معلوم نیست، ولی در خانوادههایی که در طیف اسکیزوفرنی اختلالاتی دارند ریسک اختلال شخصیت اسکیزوئید بیشتر است. این نشان میدهدکه حساسیت ژنتیکی در ایجاد این اختلال نقش دارد، و در برخی از مطالعات میزان وراثتپذیری این اختلال تقریبا 30% گزارش شدهاست.
درمان
افراد مبتلا به این اختلال بهندرت بهدنبال درمان آن میروند زیرا فکر نمیکنند عیب و نقصی داشته باشند. دلیل این تصور در اشخاصی که مبتلا به این اختلال تشخیص داده شدهاند تا حدی این است که آنها معمولا احساس تنهایی نمیکنند، با افرادی که از داشتن روابط نزدیک لذت میبرند به رقابت نمیپردازند، یا به موفقیت آنها غبطه نمیخورند.
معولا برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید داروئی توصیه نمیکنند. اما، گاهی اوقات برای درمان کوتاه مدت افسردگی و یا حالت اضطراب شدید مرتبط با این اختلال از دارو استفاده میشود. وجود اضطراب، که معمولا بهدلیل ترس از افراد دیگر ایجاد میشود، شاید به این معنا باشدکه تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوئید مرتبط با اضطراب مناسبتر است.
درمان انفرادی که با موفقیت سطحی از اعتماد درازمدت را کسب میکند شاید مفید واقع شود چون، در مواردی که برقراری روابط واقعی مطلوب است، به افراد دچار این اختلال کمک میکند این گونه روابط را برقرار سازند. رواندرمانی انفرادی میتواند بهتدریج بر شکلگرفتن رابطهای حقیقی بین بیمار و درمانگر تاثیر بگذارد.
انجام رواندرمانی طولانیمدت دشوارتر است زیرا این اختلال بهسختی بهبود مییابد. بهجایآن، درمان باید بر اهداف سادهای متمرکز باشد تا نگرانیهای یا محرکهای تنشزای موجود در زندگی شخص کاهشیابند. از درمان شناختی میتوان برای پرداختن به انواع خاصی از افکار مشخص و غیرمنطقی پرداخت که تاثیری منفی بر رفتارهای شخص بیمار دارند. این برنامه درمانی باید در آغاز درمان به طور واضح مشخص شود. درمانگر باید از تفاوتهای فرهنگی آگاه باشد زیرا این تفاوتها امکان دارد با اختلالات شخصیتی اشتباه گرفته شوند.
چرا اکثر مردم مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید به دنبال درمان نمیروند؟
شخص دچار این اختلال آن را به صورت خودناهمخوان، یا بهصورت فشار روانی بد وارد شده به ذهن خود احساس نمیکند. گرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید تشخیص میدهند که با دیگران تفاوت دارند، بهویژه در بیعلاقه بودن به برقراری روابط نزدیک، این باعث ایجاد نگرانی یا احساس تنهایی در آنها نمیشود. آن دسته از افراد دچار این اختلال که بهدنبال درمان آن میروند بهخاطر این است که عضوی از خانواده یا شخصی که با آنها در تماس کاری است پیشنهاد کردهاست به متخصصان مشاوره یا مربیان مربوطه مراجعه کنند.
بهترین اقدام برای افراد مبتلا به این اخنلال که به دنبال درمان آن می روند چیست؟
بهجای تلاش برای “درمان کردن” شخص بیمار، معالجه باید بر اهداف درمانی ساده متمرکز باشد تا نگرانیها یا محرکهای تنشزای موجود را تخفیف دهد. از درمان شناختی میتوان برای پرداختن به انواع خاصی از افکار مشخص و غیرمنطقی که تاثیری منفی بر رفتارهای شخص بیمار دارند استفادهکرد. این برنامه درمانی باید در آغاز درمان کاملا مشخص شود. درمانگر باید از تفاوتهای فرهنگی آگاه باشد زیرا ممکن است آنها با اختلالات شخصیتی اشتباه گرفته شوند.
ملاقات با خویشتن